روش تحقیق فراتحلیل 4

توجه ) پیوست ؛ مثال :     

افول دین‏دارى و معنویت در ایران: توهم یا واقعیت(تأملى در یافته‏هاى پژوهشى) محمدرضا طالبان(1)

چکیده: افول دیندارى و معنویت در میان جوانان ایرانى مدتهاست موضوعى جدلى براى ابراز دیدگاههاى متفاوت و متعارض در سطح جامعه شده است. برخى مطالب و گفتگوهاى موجود در مطبوعات و تریبون‏هاى مذهبى نشان‏دهنده نگرانى‏هاى محافل دینى و بعضى مسئولان سیاسى کشور در مورد وضعیت دیندارى مردم و به ویژه جوانانى است که تمامى سالهاى زندگى‏شان را در ظلّ حکومت دینى جمهورى اسلامى سپرى نموده‏اند.                                                                                                    

مقاله حاضر با فراتحلیل 14 پژوهش انجام گرفته در ایران تلاش دارد نشان دهد که تا چه اندازه مطالعات علمى این احساس ناخشنودى و نگرانى از وضعیت مذهبى مردم و به خصوص جوانان را دارد.

توجه ) پیوست ؛ مثال :     

افول دین‏دارى و معنویت در ایران: توهم یا واقعیت(تأملى در یافته‏هاى پژوهشى) محمدرضا طالبان(1)

چکیده: افول دیندارى و معنویت در میان جوانان ایرانى مدتهاست موضوعى جدلى براى ابراز دیدگاههاى متفاوت و متعارض در سطح جامعه شده است. برخى مطالب و گفتگوهاى موجود در مطبوعات و تریبون‏هاى مذهبى نشان‏دهنده نگرانى‏هاى محافل دینى و بعضى مسئولان سیاسى کشور در مورد وضعیت دیندارى مردم و به ویژه جوانانى است که تمامى سالهاى زندگى‏شان را در ظلّ حکومت دینى جمهورى اسلامى سپرى نموده‏اند.                                                                                                    

مقاله حاضر با فراتحلیل 14 پژوهش انجام گرفته در ایران تلاش دارد نشان دهد که تا چه اندازه مطالعات علمى این احساس ناخشنودى و نگرانى از وضعیت مذهبى مردم و به خصوص جوانان را دارد.

در مجموع، یافته‏ها نشان از هر راه که پژوهش‏هاى علمى را مبناى ارزیابى داعیه تضعیف تاریخى ایران قرار دهیم. نظریه افول دیندارى با مشکلات جدى روبرو است.                                                          

واژه‏هاى کلیدى: اعتقاد به خداوند، نماز، دیندارى جوانان، افول دیندارى 

مقدمه: پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و قرار گرفتن نخبگان مذهبى در رأس هرم قدرت سیاسى، تلاش براى حاکمیت بخشیدن به اسلام در تمامى ابعاد جامعه به عنوان آرمانى محورى و اساسى آغاز گردید. مطابق ایدئولوژى انقلاب، به صورتى که نزد بسیارى از حاکمان و دست‏اندرکاران مذهبى انقلاب یافت مى‏شد، مأموریت اصلى حکومت اسلامى تربیت انسان الهى بود و دین‏دارى و دین‏مدارى اصل مقومى بود که مى‏بایست به وضوح در محصولات جامعه‏ى اسلامى جلوه کند. بر اساس همین هویت‏جویى اسلامى به عنوان آرمان محورى بود که بعد از تثبیت انقلاب، تربیت دینى یا جامعه‏پذیرى مذهبى از اهداف عمده‏ى نظام اجتماعى تعریف شد و با کنترل و هدایت مؤسسات رسمى جامعه‏پذیرى کشور (یعنى مدارس، دانشگاه‏ها و رسانه‏هاى جمعى، اعم از رادیو، تلویزیون و بسیارى از مطبوعات) توسط نخبگان مذهبى، جهت‏گیرى عملى نظام فرهنگى کشور در راستاى تقویت و گسترش ارزش‏ها و باورهاى اسلامى در میان مردم و به خصوص نسل جدید شکل گرفت.                                               

با این حال، در سال‏هاى اخیر، برخى متدینین، مدیران سیاسى و علماى مذهبى تردیدها و نگرانى‏هایى را در مورد تحقق این اهداف ابراز کرده‏اند و توفیق دستگاه‏هاى رسمى جامعه‏پذیرى مذهبى در انتقال و اشاعه‏ى باورها و ارزش‏هاى دینى به آحاد افراد جامعه، به خصوص نسل جوان، مورد سؤال قرار گرفته است. مطالب و گفت‏وگوهاى موجود در مطبوعات و تریبون‏هاى مذهبى نشان‏دهنده‏ى نگرانى‏هاى محافل دینى و مسئولان سیاسى کشور در مورد وضعیت دین‏دارى مردم و به ویژه جوانانى است که تمامى سال‏هاى زندگى‏شان را در ظل این حکومت دینى سپرى نموده‏اند. عده‏اى از روند رو به کاهش دین‏دارى و معنویت در میان جوانان اظهار نگرانى نموده (آیت‏الله جنتى، نمازجمعه‏ى تهران، 18 تیرماه 78) و به دنبال آن عده‏اى دیگر ادعا نموده‏اند که جوانان کشور در اثر کم‏کارى دولت آقاى خاتمى است که از دین فاصله گرفته‏اند (آقاى ترقى نماینده‏ى مجلس پنجم، روزنامه‏ى رسالت، تیرماه 78)، برخى بخش زیادى از دانشجویان کشور را بى‏نماز قلمداد نموده (دکتر جاسبى، اجلاس نماز، 1377) و برخى دیگر پا را از این هم فراتر گذاشته و صریحا اظهار نموده‏اند که 73 درصد مردم ایران نماز نمى‏خوانند (حجة‏الاسلام زم، جراید 15 تیرماه 1379). حال این سؤال مطرح مى‏شود که آیا به‏راستى وضعیت دینى مردم ایران به سستى گراییده و در میان اقشار مختلف جامعه، به خصوص جوانان، دین‏دارى نقصان جدى یافته است؟

مقاله‏ى حاضر براى پاسخ‏گویى به سؤال مذکور سعى دارد نشان دهد که تا چه حد تحقیقات و مطالعات علمىِ انجام گرفته در ایران، این احساس ناخشنودى و نگرانى از وضعیت مذهبى مردم و به خصوص جوانان را تأیید مى‏کنند و آیا مى‏توان بر اساس نتایج پژوهش‏هاى پراکنده‏اى که در این خصوص صورت پذیرفته است وضعیت دین‏دارى جوانان کشور را بحرانى و اسفناک ارزیابى نمود؟

شاخص‏هاى دین‏دارى

دین‏دارى مفهومى پیچیده است که مى‏توان براى آن ابعاد مختلفى قایل شد. در تحقیقات تجربى نیز این متغیر به اشکال متفاوتى مفهوم‏سازى و با شاخص‏هاى مختلفى سنجیده شده است؛ به همین دلیل، مقایسه‏ى نتایج چنین مطالعاتى بسیار دشوار و در مواردى غیر ممکن است. به هر حال، هر گونه داورى در مورد دین‏دارى مردم کاملاً به تعریف و نوع شاخص‏هاى سنجش دین‏دارى بستگى دارد؛ از این‏رو، مشکل اصلى مطالعه‏ى حاضر نیز آن است که با تحقیقات گوناگونى که در هر یک تعاریف و شاخص‏سازى‏هاى متفاوت و گاه ناهمساز انتخاب شده‏اند روبه‏رو هستیم. براى فایق آمدن بر این مشکل (البته به طور نسبى) چاره‏اى نیست جز این‏که به شاخص‏هایى از دین‏دارى اکتفا کنیم که در مطالعات بیش‏ترى به شکل تقریبا یکسان مورد استفاده قرار گرفته و ضمنا پوشش مفهومى حداقلى از دین‏دارى را نیز منعکس سازند.

با مرورى بر کلیه‏ى تحقیقاتى که در دسترس بود، ابتدا به پیروى از بسیارى از دانشمندان علوم اجتماعى، دین‏دارى یا تعلق مذهبى را واجد دو بعد اساسى «اعتقادات» و «اعمال و مناسک» در نظر گرفتیم (رونژر، ص60 و کمال المنوفى، ص20). همان طور که دورکیم و انسان‏شناسان نشان داده‏اند، دو بعد «اعتقادات» و «اعمال و مناسک» در هر دین و مذهبى وجود دارد و هسته‏ى مشترک کلیه‏ى ادیان محسوب مى‏شود.                                                                                                                 

در مطالعه‏ى حاضر «اعتقاد به خداوند» معرف بعد اعتقادى دین در نظر گرفته شد؛ چون بنا به نظر بسیارى از متفکران مسلمان، رکن اساسى دین‏دارى، یا حداقل تدین اسلامى، اعتقاد به خداوند است (مصباح یزدى، ص4).                                                                                                                    

به هرحال، در دین اسلام «اعتقاد به خداوند» اصلى‏ترین باور در نظام اعتقادى است؛ چون این اعتقاد دینى مدلولات نظرى پردامنه‏اى دارد و با مجموعه‏ى گسترده‏اى از اعتقادات همبسته است، شخص، با صرف اعتقاد به این گزاره، لاجرم مجموعه‏اى از گزاره‏ها را تصدیق و تکذیب کرده، به این ترتیب، نظامى از اعتقادات دینى را تصدیق خواهد نمود.                                                                               

از سوى دیگر، همان‏طور که «نظام اعتقادات» ذاتى هر دینى است (بیتس و پلاک، ص710)، همه‏ى اقوام بشرى، اعتقادات بنیادى مذهبى خود را در مناسک و فرایضى مجسم مى‏سازند. در این مطالعه از میان معرف‏هاى بُعد مناسکى یا رفتارى دین، «نماز» انتخاب گردید؛ چون «نماز» در دین اسلام یکى از مهم‏ترین ارکان ایمان مذهبى است و در میان متون مذهبى و عرف مسلمانان نیز نسبت به سایر فرایض دینى اهمیّت بیش‏ترى دارد؛ تا آن‏جا که معصومین(ع) نماز را ستون دین دانسته و آن را مرز میان ایمان و کفر تلقى نموده‏اند.                                                                                                                      

جامعه‏ى آمارى

با توجه به نوع مطالعه، که با تسامح مى‏توان آن را فراتحلیل (meta analysis) نامید (چون به هر حال از برآیند یافته‏هاى پژوهش‏هاى مختلف جهت ترکیب و یکپارچه‏سازى آنها در راستاى پاسخ به سؤال اولیه‏ى تحقیق استفاده شده است)، جامعه‏ى آمارى این مطالعه عبارت است از کلیه‏ى تحقیقاتى که لااقل از یکى از دو شاخص دین‏دارى (اعتقاد به خداوند و پایبندى به نماز) استفاده نموده‏اند. به علت پراکندگى تحقیقات انجام گرفته و فقدان بانک اطلاعات مرجع در این حوزه‏ى مطالعاتى، احصاى کامل پژوهش‏ها میسر نبود و باید در بازنما بودن نتایج این مطالعه براى تمام تحقیقات انجام یافته در ایران محتاط بود.بر اساس بررسى‏هاى انجام شده، چهارده مطالعه به عنوان جامعه‏ى آمارى انتخاب گردید که مشخصات هر یک در ذیل فهرست شده است:

1.گرایش‏هاى فرهنگى و نگرش‏هاى اجتماعى در ایران، على اسدى و همکاران، پژوهشکده‏ى علوم ارتباطى و توسعه‏ى ایران، 1359.

2. «عملکرد دینى دانشجویان و نمادهاى دیندارى در میان دختران دانشجو در سال 1373»، ابوتراب طالبى، فصلنامه نامه پژوهش، شماره 20، 1380.

3. بررسى عوامل مؤثر در ترغیب دانش‏آموزان به نماز، على سادیى، اداره‏ى کل آموزش و پرورش استان مرکزى، 1374.

4. بررسى تأثیر نگرش‏هاى دینى بر نحوه عملکرد اقتصادى گروههاى مختلف اجتماعى، مرضیه رونقى، پایان‏نامه‏ى کارشناسى ارشد جامعه‏شناسى دانشگاه آزاد تهران، 1375.

5. سنجش دیندارى و گرایش جوانان دانش‏آموز نسبت به نماز، محمدرضا طالبان، اداره آموزش و پرورش منطقه‏ى 5 تهران، 1377.

6. نظرسنجى از جوانان پیرامون ارتباط با جنس مخالف در تهران، محمدرضا جوادى یگانه، سازمان تبلیغات اسلامى، دفتر بررسى‏هاى اجتماعى، 1377.

7. مقایسه بین روش فعال و سنتى در تدریس دینى دوره متوسطه، على سادیى، پژوهشکده‏ى تعلیم و تربیت، 1377.

8. سنجش نگرش مردم تهران راجع به نقش و کارکردهاى دین، عبدالله گیویان، شوراى فرهنگ عمومى، 1377.

9. «نگرش‏ها و رفتارهاى دینى نوجوانان تهرانى»، سیدحسین سراج‏زاده، فصلنامه نمایه پژوهش، شماره‏ى 10ـ9، 1378.

10. دیندارى و بزهکارى در میان جوانان دانش‏آموز، محمدرضا طالبان، اداره‏ى آموزش و پرورش منطقه‏ى 5 تهران، 1378.

11. پایبندى دینى دانشجویان دانشگاه تهران و کرمان، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‏ها، 1379.

12. بررسى تجربى دیندارى نوجوانان کشور، محمدرضا طالبان، معاونت پرورشى وزارت آموزش و پرورش، 1379.

13. بررسى تطبیقى وضعیت دیندارى در دانشگاههاى اراک، محمدحسن آغاز، دفتر نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‏هاى آزاد منطقه‏ى 5 کشورى، 1379.

14. بررسى راههاى افزایش مشارکت دانش‏آموزان در انجام فعالیتهاى پرورشى، محمدحسن مقنى‏زاده، معاونت پرورشى وزارت آموزش و پرورش، 1380.

نتایج:

الف) میزان اعتقاد جوانان به خداوند: از میان تحقیقات مورد بررسى، تنها شش پژوهش از این معرف استفاده نموده‏اند که نتایج آن در جدول شماره‏ى 1 منعکس شده است:

جدول 1: نسبت معتقدین و غیرمعتقدین به خداوند به تفکیک تحقیقات انجام شده در سال‏هاى مختلف

پژوهشگر

زمان جمع‏آورى اطلاعات

جامعه‏ى آمارى

درصدکسانى که اظهارنموده‏اند به خداوند اعتقاد دارند

درصدکسانى که اظهارنموده‏اند به خداوند اعتقاد ندارند

نمونه‏ تحقیق

سراج‏زاده

1374

دانش‏آموزان سال سوم دبیرستان‏هاى شهر تهران

87

82/8

391 نفر

گیویان

1376

شهروندان پانزده تا بالاى 65 سال شهر تهران

9/98

5/0

985نفر

سادیى

1376

دانش‏آموزان دوره‏ى متوسطه‏ى شهر تهران

8/95

8/0

1260نفر

طالبان

1377

دانش‏آموزان دوره‏ى متوسطه‏ى منطقه‏ى 5 تهران

93

1

733 نفر

طالبان

1378

دانش‏آموزان سوم دبیرستان‏هاى منطقه‏ى 5 تهران

1/96

5/0

384 نفر

طالبان

1379

دانش‏آموزان سال سوم دبیرستان‏هاى کل کشور

5/98

2/0

5354 نفر

* تفاوت جمع درصدى با 100 ناشى از نسبت بى‏جواب‏ها و بى‏نظرهاست.

یافته‏هاى مندرج در جدول 1 گویاى میزان قابل توجهى از انسجام و همسانى در اعتقادات دینى جوانان است و سطح بالایى از پیوستگى را به نمایش مى‏گذارد، به نحوى که در تمام تحقیقات ارائه شده، اکثر قریب به اتفاق جوانان پاسخ‏گو (87 تا 99 درصد) به رکن اساسى دین (تصدیق خداوند) اعتقاد داشته‏اند.

همان‏طور که ملاحظه مى‏شود، بیش‏ترین میزان اعتقاد به خداوند مربوط به تحقیق آقاى گیویان است (نزدیک به 99 درصد) که مى‏توان آن را به ویژگى خاص جمعیت تحقیق ایشان، یعنى وجود گروه‏هاى سنى میان‏سال و سال‏خورده اسناد داد. قرینه‏ى معتبر براى درستى این مدعا، نتیجه‏گیرى تحقیق ایشان است؛ آن‏جا که آورده‏اند:

«در گروه سنى 15 تا 25 سال گرایش منفى نسبت به کارکردهاى دین و نمودهاى آن بیش‏تر به چشم مى‏خورد» (صفحه‏ى 220).

به هر حال، تمامى نتایج تحقیقات مربوط به دین‏دارى، چه در داخل و چه در خارج از کشور، حاکى از قطعى بودن تفاوت‏هاى سنى است؛ به نحوى که در همه‏ى کشورهایى که از آنها داده‏هایى وجود داشته (از جمله ایران) جوانان نسبت به بزرگ‏سالان (میان‏سالان و سال‏خوردگان)، به طور متوسط، با همسانى قابل توجهى، اهمیت کم‏ترى به دین مى‏دهند. گرایش‏ها و تعلقات مذهبى به موازات افزایش سن از دوره‏ى جوانى به میان‏سالى و سپس به سال‏خوردگى فزونى مى‏گیرد، تا جایى که برخى جامعه‏شناسان، افزایش باورها و اعتقادات مذهبى در سنین بالاتر را از کارکردهاى این دوران سنى تلقى نموده‏اند.نکته‏ى قابل توجه دیگر، نسبت بسیار بالاى معتقدین به خداوند در میان جوانان دانش‏آموز کل کشور است، که به تحقیق آقاى گیویان بسیار نزدیک است (5/98 درصد در مقابل 9/98 درصد). با توجه به مطالب یادشده، این سؤال به ذهن خطور مى‏کند که چه عاملى باعث شده است که تفاوت باورهاى مذهبى در میان گروه‏هاى سنى مختلف این دو تحقیق، خنثى، و نسبت‏ها به هم شبیه شوند؟

به نظر مى‏رسد علت این امر، تهرانى بودن پاسخ‏گویان تحقیق آقاى گیویان و شهرستانى بودن اکثریت پاسخ‏گویان (73 درصد) در تحقیق کشورى باشد؛ چون در پژوهش کشورى نتایج مقایسه‏اى شهرها نشان داد که جوانان دانش‏آموز تهرانى نسبت به هم‏سالان خود در سایر شهرهاى مورد مطالعه، کم‏ترین میزان دین‏دارى را به خود اختصاص داده‏اند (طالبان، 1379، بخش ضمایم).بدین‏سان منطقا مى‏توان استنتاج نمود که کم‏ترین میزان تعلقات مذهبى در میان گروه‏ها و اقشار مختلف اجتماعى مربوط به «جوانان تهرانى» است و هر چه به سمت گروه‏هاى سنى بالاتر و یا شهرهاى دیگر حرکت کنیم، بر میزان تعلقات مذهبى افزوده خواهد شد؛ بنابراین اگر نتایج پژوهش‏هاى علمى، تعلقات مذهبى نسبتا بالایى را براى جوانان تهرانى نشان دهند، مى‏توان با سطح اطمینان بالایى پیش‏بینى نمود که میزان تعلقات مذهبى همان گروه سنى در سطح کشور (شهرستان‏ها) از گروه مورد مطالعه در تهران بیش‏تر و بالاتر است.

در مجموع، نتایج پژوهش‏هاى مندرج در جدول شماره‏ى 1 نشان مى‏دهد که از حیث شاخص «اعتقاد به خداوند» در میان جمعیت‏هاى تحقیق، که اکثرا گروه نوجوان و جوان را تشکیل مى‏دهند، بحران یا مشکل حادى به چشم نمى‏خورد و به نظر مى‏رسد فرایند جامعه‏پذیرى مذهبى توانسته باشد به نحو تام و فراگیرى این باور اصلى دین را به نسل جدید منتقل سازد. بدین لحاظ مى‏توان با اطمینان و احتمال زیاد اظهار نمود که نسل جدیدِ جامعه‏ى ما از حیث اعتقاد به ارکان اصلى دین، هیچ‏گونه مشکلى با اساس دین اسلام نداشته، مبانى محورى دین را کاملاً قبول دارد.

ب) میزان پایبندى جوانان به نماز

تحقیقاتى که از معرّف پایبندى به نماز استفاده نموده‏اند، مجموعا سیزده پژوهش بود که یافته‏هاى آن در جدول شماره‏ى 2 منعکس شده است:

جدول 2: وضعیت پایبندى به نماز به تفکیک تحقیقات انجام شده در سال‏هاى مختلف

پژوهشگر

زمان جمع‏آورى اطلاعات

جامعه‏ى آمارى

درصدکسانى که اظهارنموده‏اند به‏نحوى از انحا نمازمى‏خوانند

درصد کسانى که اظهار نموده‏اند نماز نمى‏خوانند

تعداد نمونه

اسدى وهمکاران

1358

شهروندان از 15 سال به بالاى شهر تهران

8/81

6/12

700 نفر

طالبى

1373

دانشجویان روزانه‏ى دانشگاه‏هاى دولتى مرکزاستان‏هاى کشور

9/94

2/4

1850 نفر

سادیى

1373

دانش‏آموزان دختر دوره‏ى راهنمایى و دخترو پسر دوره‏ى متوسطه‏ى استان مرکزى

5/86

5/13

660 نفر

سراج‏زاده

1374

دانش‏آموزان سال سوم متوسطه‏ى شهر تهران

1/89

7/10

391 نفر

رونقى

1374

صاحبان مغازه در بازار تهران

9/93

6/2

227 نفر

جوادى یگانه

1376

جوانان 15 تا 25 سال مجرد شهر تهران

7/84

3/15

900 نفر

طالبان

1377

دانش‏آموزان‏دوره‏ى‏متوسطه‏ى منطقه‏ى5تهران

2/86

8/13

384 نفر

سادیى

1377

دانش‏آموزان دوره‏ى متوسطه‏ى شهر تهران

80

20

1260نفر

طالبان

1378

دانش‏آموزان سوم متوسطه‏ى منطقه‏ى 5 تهران

2/86

8/13

384 نفر

نهاد نمایندگى رهبرى‏دردانشگاه‏ها

1379

دانشجویان دانشگاه تهران و کرمان

8/95

5/1

2000 نفر

طالبان

1379

دانش‏آموزان سال سوم دبیرستان‏هاى مناطق شهرى کشور

2/93

8/6

5354 نفر

مقنى‏زاده(2)

1379

دانش‏آموزان سال سوم دبیرستان‏هاى شهر تهران

2/87

9/9

2315 نفر

آغاز

1379

دانشجویان ترم اول دانشگاه‏هاى علوم پزشکى، دولتى و آزاد اراک

6/95

8/3

400 نفر

* تفاوت جمع درصدى با 100 ناشى از نسبت بى‏جواب‏هاست.

نتایج مندرج در جدول شماره‏ى 2 نشان مى‏دهد که اکثر قابل توجه پاسخ‏گویان (از 80 تا 96 درصد) به نحوى از انحا (دائم‏الصلوه یا کاهل الصلوه) نماز مى‏خوانند و به این فریضه‏ى الهى به درجات متفاوت پایبندند. دامنه‏ى درصدى کسانى که اظهار نموده‏اند نماز نمى‏خوانند (تارک الصلوه)، از حداقل 5/1 درصد تا حداکثر 20 درصد در تحقیقات مختلف و با جامعه‏هاى آمارى متفاوت در نوسان است.

در بررسى مقایسه‏اى یافته‏هاى مندرج در این جدول، چنین استنباط مى‏شود که بیش‏ترین نسبت نمازخوانان در تحقیقات مختلف از آنِ دانشجویان کشور بوده است. این نسبت در سال 73 حدود 95 درصد و در سال 79، در دو تحقیق متفاوت، به طور تعجب‏برانگیزى، مشابه به هم (یعنى حدود 96 درصد) به دست آمده است. مشابهت و نزدیکى بسیار زیاد این نسبت‏ها (تفاوتى کم‏تر از یک درصد)، در یافته‏هاى سه مطالعه‏ى جداگانه، با نمونه‏هاى متفاوت و در سال‏هاى مختلف، واقعا شگفت‏انگیز است (البته با توجه به تعداد اندک این مطالعات، نمى‏توان احتمال تصادفى بودن نتایج را به طور قطعى رد نمود).

از سوى دیگر، کم‏ترین نسبت تارک‏الصلوه‏ها نیز متعلق به دانشجویان کشور است. این نسبت براى سال 1373 معادل 2/4 درصد و در دو تحقیق سال 1379 به ترتیب برابر با 8/3 و 5/1 درصد بوده است که در مجموع نسبت‏هاى بسیار ناچیزى را تشکیل مى‏دهند. البته نسبت بى‏نمازها در میان بازاریان شهر تهران در سال 1374 نیز معادل 6/2 درصد بود، ولى این قشر را نمى‏توان لزوما نسل جوان محسوب نمود.

هم‏چنین یافته‏ها نشان مى‏دهند که در میان جمعیت‏هاى متفاوت مورد بررسى، کمینه‏ى نسبت پایبندان به نماز وهمین‏طور بیشینه‏ى نسبت بى‏نمازها متعلق به دانش‏آموزان دوره‏ى متوسطه‏ى شهر تهران بوده‏است (با میزان 80 و20 درصد در سال 77). بنابراین، بر اساس یافته‏هاى پژوهشى مذکور، تنها مى‏توان حداکثر 20 درصد بى‏نماز را، آن هم در میان جوانان دانش‏آموز دوره‏ى متوسطه‏ى شهر تهران تأیید نمود (که با ملاحظه‏ى واجب نبودن اداى نماز براى پسرانِ اول دبیرستانى که اکثراً کمتر از 15 سال سن دارند، مى‏توان آنان را از این نسبت کم کرد) و بدین‏سان ادعاهاى بزرگى هم‏چون «اکثر دانشجویان بى‏نماز هستند» (دکتر جاسبى)، یا «بیش از هفتاد درصد مردم نماز نمى‏خوانند» (حجة‏الاسلام زم) به هیچ‏وجه از حمایت تحقیقات علمى برخوردار نیستند.

به هر حال، یافته‏هاى پژوهشى ارائه شده، مبنى بر میزان نسبتا بالاى دین‏دارى نسل جدید (چه در بعد اعتقادى و چه در بعد مناسک فردى)، مغایر با دیدگاه کسانى است که همواره وضعیت مذهبى جوانان را فاجعه‏آمیز و بسیار ضعیف ارزیابى مى‏کنند. البته این داورى با توجه به معیارهاى تعریف دین‏دارى و نوع معرف‏هاى آن در این مطالعه صورت پذیرفته است و بدیهى است که با تغییر تعریف و نوع شاخص‏هاى دین‏دارى، میزان‏هاى دین‏دارى متفاوتى را براى همین جمعیت‏هاى تحقیق مى‏توان انتظار داشت.

با این حال، هنوز این پرسش به قوت خود باقى است که آیا جوانان گذشته دین‏دارتر از جوانان امروزى بوده‏اند؟ یا به عبارت دیگر، آیا دین در میان افراد جامعه‏ى ایران به ویژه جوانان به طور محسوسى افول یافته است؟

افول دین‏دارى

در زمینه‏ى تشخیص افول دین‏دارىِ احتمالى در یافته‏هاى پژوهشى، مناسب‏تر دیدیم که تنها به معرف پایبندى به نماز اکتفا شود؛ چون اولاً، به نظر مى‏رسد در جامعه‏ى ایران، موضوع کاهش دین‏دارى جوانان در حد اعتقاد آنان به خداوند محل نزاع نباشد (تا به حال کسى مدعى نشده است که مردم یا نسل جوان کم‏تر از گذشته به خداوند اعتقاد دارند) و معمولاً مدعیان افول دین‏دارى به وضعیت نماز یا رشد رفتارهاى خلاف شرع اشاره مى‏نمایند؛ ثانیا، مهم‏ترین شاخص تدین در دین اسلام و جامعه‏ى ایران «نماز» است. نماز براى حکومت مذهبى ایران از چنان اهمیت و جایگاهى برخوردار است که هر سال، براى آن اجلاس سراسرى با حضور بالاترین مقام‏هاى کشورى برگزار مى‏گردد و در سازمان‏ها و ادارات دولتى (چه مرکزى و چه استان‏ها) ستاد اقامه‏ى نماز تشکیل شده و براى انجام امور مربوط به نماز در سازمان‏ها و ادارات دولتى، مسئولیت‏هاى سازمانى (حتى در سطح مشاور وزیر یا معاون وزیر) تعبیه شده است.

پس براى ارزیابى مدعاى «افول دین‏دارى در میان جوانان» به معرف پایبندى به نماز رجوع مى‏کنیم. براى تشخیص بهتر روند پایبندى به نماز در نسل جدید و تغییرات احتمالى آن در چند سال اخیر، این معرف را که به طور یکسان در دو پژوهش سراج‏زاده و مقنى‏زاده به کار برده شده است، مبناى کار قرار مى‏دهیم. اعتبار چنین مقایسه‏اى وقتى بیش‏تر به نظر مى‏رسد که بدانیم اولاً، فاصله‏ى زمانى اجراى این دو تحقیق حدود 5 سال بوده (یکى سال 74 و دیگرى سال 79) و ثانیا، جدا از یکسانى شیوه‏ى سنجش، مشخصات جامعه‏ى آمارى نیز مشابه است، یعنى دانش‏آموزان سال سوم دبیرستان‏هاى شهر تهران؛ بنابراین بررسى تطبیقى معرف «پایبندى به نماز» در دو مطالعه‏ى مذکور به دلیل تشابه و یکسانى ابزار اندازه‏گیرى و جامعه‏ى آمارى قابل اعتناتر به نظر مى‏رسد.                                                                                                

از مقایسه‏ى نسبت‏هاى موجود این دو پژوهش (مندرج در جدول 2) چنین استنباط مى‏شود که در فاصله‏ى سال‏هاى مذکور (1374 ـ تا 1379) نسبت بسیار ناچیزى (9/1) از گروه جوانان دانش‏آموز نمازخوان کاسته شده است. البته اگر درصد جوانان دانش‏آموز بى‏نماز را مبناى مقایسه قرار دهیم، نسبت بى‏نمازها نیز در طول این پنج سال کاهش پیدا نموده است (به مقدار 8/0 درصد). در واقع یافته‏ها نشان مى‏دهد که هم از نسبت نمازخوانان و هم از نسبت بى‏نمازها در میان جوانان دانش‏آموز کاسته شده است که کار تفسیر را پیچیده و مشکل مى‏سازد.                                                  

شاید یکى از علت‏هاى این مسأله تفاوت نمونه‏گیرى در این دو تحقیق باشد. در تحقیق مقنى‏زاده عنصر نمونه‏گیرى «کلاس» بوده، در حالى که در تحقیق سراج‏زاده عنصر نمونه‏گیرى اختصاص به «دانش‏آموز» داشته است؛ بنابراین مى‏توان در مطالعه‏ى مقنى‏زاده احتمال داد که اقلیتى ناچیز از دانش‏آموزان نمونه‏ى تحقیق در برخى کلاس‏ها، جزو اقلیت‏هاى مذهبى بوده‏اند و این سؤال براى آنها موضوعیت نداشته است و با توجه به تعداد 100 کلاس به عنوان نمونه‏ى آن تحقیق، این فرضیه چندان دور از واقع به نظر نمى‏رسد. شاید به همین خاطر نسبت بى‏جواب‏هاى مربوط به سؤال پایبندى به نماز در تحقیق مقنى‏زاده، نزدیک به 15 برابر نسبت بى‏جواب‏ها در تحقیق سراج‏زاده شده است (9/2 درصد در برابر 2/0 درصد). به هر حال، مى‏توان این احتمال را جدى گرفت که اگر نسبت بى‏جواب‏ها در تحقیق مقنى‏زاده نزدیک به تحقیق سراج‏زاده مى‏شد (یعنى حدود 5/2 درصد به پاسخ‏گویان افزوده مى‏شد)، فاصله‏ى 9/1 درصدى این دو تحقیق به سمت همگرایى بیش‏تر کاهش مى‏یافت.       

صرف‏نظر از این موضوع، نتایج مقایسه‏اى مبیّن این واقعیت است که تفاوت موجود میان یافته‏هاى این دو تحقیق بسیار اندک است و این تفاوت‏هاى ناچیز را نمى‏توان به طور قطع شاهدى تجربى براى اثبات کاهش میزان پایبندى به نماز یا کاسته شدن از درصد بى‏نمازها در بین جوانان دانش‏آموز در سال‏هاى اخیر دانست. اتفاقا چیزى که عجیب به نظر مى‏رسد، مشابهت و نزدیکى نسبت‏هاى پایبندى به نماز در فاصله‏ى این 5 سال است؛ به عبارت دیگر، در صورت تصادفى نبودن نتایج، این یافته‏ها بیش‏تر «ثبات» در میزان‏ها را نشان مى‏دهند، نه افزایش یا کاهش آن را.                                           

از سوى دیگر مدعاى افول دین‏دارى در ایران را مى‏توان به نحو دیگرى نیز با یافته‏هاى پژوهشى محک زد. براى انجام این مهم، ذکر مقدمه‏اى کوتاه ضرورى است:

فرضیه‏ى کلى افول یا تضعیف دین‏دارى در جامعه‏ى ایران، خواه‏ناخواه، یک عصر طلایى مذهبى را براى این کشور پیش‏فرض مى‏گیرد. به نظر مى‏رسد براى بسیارى از افراد مذهبى و متدینین انقلابى (که معتقد به افول دین‏دارى هستند) سال‏هاى اولیه‏ى انقلاب اسلامى در ایران، عصر طلایى مذهب و دین‏دارى محسوب مى‏شود؛ چون معمولاً این دوره به عنوان شاخص و معیارى ـ هر چند به صورت مبهم و مجمل ـ براى ارزیابى وضعیت مذهبى جامعه به کار گرفته مى‏شود.                                                  

بر این اساس، نتایج مرحوم اسدى و همکاران، که چهارماه پس از پیروزى انقلاب اسلامى (خردادماه 1358) در شهر تهران انجام پذیرفته است ـ و بدین لحاظ مى‏توان آن زمان را داخل عصر دین‏دارى محسوب نمود ـ و مقایسه‏ى آن با نتایج پژوهش‏هاى اخیر، مى‏تواند شاهدى محکم براى تقویت یا تضعیف نظریه‏ى افول دین‏دارى باشد.

یافته‏هاى تحقیق مرحوم اسدى و همکاران نشان مى‏دهد که 8/81 درصد شهروندان 15 تا 60 سال تهرانى اظهار نموده‏اند که به نحوى از انحا نماز مى‏خوانند و در مقابل 6/12 درصد اظهار کرده‏اند که نماز نمى‏خوانند؛ یعنى در عصر طلایى دین‏دارى (به زعم برخى) نیز حدود 13 درصد مردم تهران اظهار نموده‏اند که نماز نمى‏خوانند. در صورتى که در تمامى تحقیقاتى که در دهه‏ى 70 انجام گرفته است (به جز تحقیق سادیى در سال 1377) نسبت کسانى که اظهار نموده‏اند به نحوى از انحا نماز مى‏خوانند بیش از نسبت جمعیت نمازخوانان تهرانى در عصر طلایى دین‏دارى (خردادماه 1358) است.                                                                                           

این فزونى نسبت‏ها در دهه‏ى اخیر وقتى معنادارتر مى‏گردد که توجه شود اکثر جمعیت مطالعه‏ى مرحوم اسدى و همکاران (1358) را گروه‏هاى سنى بزرگ‏سال تشکیل داده بودند (گروه 19ـ15 سال 1/19 درصد، 29ـ20 سال 3/29 درصد و 30 سال به بالا 6/51 درصد) و در همین گزارش تحقیق نیز در زمینه‏ى تفاوت پایبندى به نماز در گروه‏هاى سنى مختلف چنین آمده است:                                                          

با افزایش سن، نماز خواندن عمومیت و نظم زیادى پیدا مى‏کند. در شرایطى که 9/51 درصد از 19ـ15 ساله‏ها به طور منظم نماز مى‏خوانند، نسبت مورد بحث در میان افرادى که بیش از 50 سال دارند، به 5/78 درصد مى‏رسد (ص 81).                  

بنابراین، نسبت 8/81 درصدى نمازخوانان در تحقیق مرحوم اسدى و همکاران در خردادماه 1358، با یک‏چنین بافت سنى به دست آمده است و مطمئنا، اگر مثل سایر تحقیقات، دامنه‏ى سنى پاسخ‏گویان آن تحقیق به جوانان 15 تا 25 سال محدود مى‏گردید، نسبت نمازخوانان آن دوره نیز بسیار کم‏تر برآورد مى‏شد.                       

حال اگر در تحقیقات مختلف دهه‏ى 70 به پژوهشى مراجعه کنیم که کم‏ترین نسبت نمازگزاران را گزارش نموده است (یعنى تحقیق سادیى، 1377)، باز هم یافته‏هاى این تحقیق نشان مى‏دهد که 3/59 درصد دانش‏آموزان تهرانى پاسخ‏گو با دامنه‏ى سنى 14 تا 18 سال، به طور منظم نماز مى‏خوانند و حتى این کم‏ترین نسبت نیز بیش از نسبت 9/51 درصدى گروه 15 تا 19ساله‏هاى تهرانى است که در عصر طلایى مذهب و دین‏دارى (خرداد 1358) اظهار نموده‏اند که به طور منظم نماز مى‏خوانند.             

در پژوهش جوادى یگانه (1377) با جامعه‏ى آمارى جوانان 15 تا 25 سال مجرد شهر تهران، که معمولاً به دلیل مشکلات ساختارى و بحران هویتى کم‏ترین نسبت‏هاى دین‏دارى را در کشور به خود اختصاص مى‏دهند، 9/61 درصد پاسخ‏گویان اظهار نموده‏اند به طور منظم (همیشه) نماز مى‏خوانند که این نسبت نیز 10 درصد بیش از نسبت مشابه در اوایل انقلاب یا عصر طلایى مذهب و دین‏دارى (خرداد 1358) است.

بنابراین، به نظر مى‏رسد مفهوم عصر طلایىِ ایمان مذهبى جوانان در دوران گذشته توهمى است که بیش‏تر در نتیجه‏ى بى‏توجهى به خیل جوانان عادى جامعه و، برعکس، توجه و تمرکز بر باورها، رفتارها و رویکردهاى نخبگان مذهبى حاکم بر جامعه و هم‏چنین جوانان حزب‏اللهى شرکت کننده در نهادهاى انقلابى و جنگ تحمیلى ـ که اطلاعات بیش‏ترى درباره‏ى آنها ارائه و تبلیغ مى‏شد ـ پدید آمده باشد. در گذشته نیز عصر طلایى مذهبى وجود نداشته است که بتوان آن را در مقابل وضعیت کنونى قرار داد؛ و هیچ شاهد معتبرى در دست نداریم که با اطمینان بگوییم امروز کم‏تر از دیروز مذهبى است.                                                                                                           

در مجموع، یافته‏هاى مربوط به تحلیل مطالعات نشان مى‏دهد از هر راه که پژوهش‏هاى علمى را مبناى ارزیابى داعیه‏ى تضعیف تدریجى دین در نسل جدید ایران قرار دهیم، نظریه‏ى افول دین‏دارى با مشکلات جدى روبه‏روست؛ به نحوى که هیچ مدرک علمى‏اى نمى‏تواند از آن حمایت کند.                                                   

نتیجه

به نظر مى‏رسد بسیارى از آنچه تاکنون راجع به دین‏دارى جوانان (و مردم) و نگرانى‏هاى مربوط به آن گفته شده است فراتر از مرز ادراکات حاصل از زندگى Common Sense یا مشاهدات و شنیده‏هاى شخصى نیست. بسیارى از داعیه‏ها و اظهارنظرهاى مربوط به ضعف و افول دین‏دارى مردم و به ویژه نسل جدید، بیش از آن که مبتنى بر پژوهش‏هایى روش‏شناختى باشد، بیان تصورات و توقعات گویندگان است و البته شواهدى نیز به صورت گزینشى و همسو با ادعاها و نادیده گرفتن سایر موارد مشاهده‏اى ارائه مى‏شود.                                                                                 

نتیجه‏ى اصلى این مطالعه آن است که یافته‏هاى تحقیقات علمى، اعتبار نظریات «بحران دین‏دارى» و «افول دین‏دارى» در نسل جدید ایران را زیر سؤال مى‏برد؛ بنابراین، وقتى مدارک و شواهد محکمى وجود ندارد که روندى خاص را در جهت کاهش دین‏دارى و معنویت جوانان و نسل جدید نشان دهد، نباید طورى تبلیغ شود که گویى وضعیت مذهبى و تعلقات دینى جوانان امروزى بحرانى و فاجعه‏آمیز است.

از سوى دیگر، تبلیغ تضعیف دین‏دارى و کم‏فروغ شدن ارزش‏ها و باورهاى دینى در جامعه، از دست رفتن و هدم دین و... که در برخى اوقات در بازى‏هاى سیاسى ـ معمولاً براى از میدان به در کردن رقیب ـ از آن استفاده مى‏شود، ممکن است ظاهرا نشانه‏ى غیرت دینى و تعهد مذهبى جلوه کند، اما باید توجه داشت که صداى تبلیغاتى از این دست و تصویر سیاه و اسفناکى که از وضعیت مذهبى و اخلاقى جامعه ارائه مى‏شود، فقط به عرصه‏ى سیاست و ایجاد انگیزه در طرف‏داران و هواداران سیاسى محدود نخواهد بود، بلکه خارج از عرصه‏ى رقابت‏هاى سیاسى نیز گوش‏هایى هستند که این صدا را مى‏شنوند و جان‏هایى هستند که از آن تأثیر مى‏پذیرند و عده‏اى سخت دل‏بسته به ارزش‏هاى قدسى و انقلابى وجود دارند که این تبلیغات را جدى مى‏گیرند و، در نتیجه، فضاى حاکم بر جامعه را تیره و تار مى‏انگارند. اینان چندى به امید اقدام بزرگان قوم و مصلحان مقتدر مذهبى مى‏نشینند و اصلاح امور مذهبى و زدودن انحرافات کذایى را انتظار مى‏کشند؛ اما کافى است که به هر علتى در ادعاى مدعیان تردید کنند، یا دلیل موجهى براى سکوت بزرگان قوم نیابند، یا تأیید و تعریف ایشان را از کسانى ببینند که دشمن ارزش‏ها و مقدسات دینى معرفى شده‏اند؛ در این صورت، دو راه بیش‏تر فراروى خود نمى‏یابند:                                                          

یا همه چیز، حتى ارزش‏ها و امور ایمانى را دروغ و فریب مى‏پندارند و سرخورده و منفعل دل به دنیا مى‏سپارند و بر ساده‏دلى گذشته‏ى خود لبخندى تلخ مى‏زنند، یا این‏که همه را منحرف، دروغ‏گو، دغل‏باز و دشمن ارزش‏ها و دل‏بسته‏ى قدرت و مانع تحقق خیر و صلاح مى‏انگارند و خود درصدد راه چاره و راست کردن کجى‏ها برمى‏آیند و روح و ذهنشان پذیراى بذر خارجى‏گرى و خروج علیه نظام مى‏شود. آیا این‏ها همان نتایجى است که غیرتمندان دینى به دنبالش هستند؟                             

در پایان تذکر دونکته‏ى مهم ضرورى به نظر مى‏رسد:                                           

اول این‏که، بحرانى نبودن وضعیت دین‏دارى نسل جدید، به هیچ‏وجه مطلوب بودن دین‏دارى این قشر را اثبات نمى‏کند؛ به هر حال، حکومت مذهبى ایران وظیفه‏ى خود مى‏داند که، با تمام اجزا و ابعادى که دارد، میزان تعهد دینى نسل جدید را افزایش و ارتقا دهد؛ ولى این مسأله منطقا بحرانى بودن دین‏دارى را اثبات نمى‏کند.

دوم این‏که، بحرانى نبودن وضعیت دین‏دارى در نسل جدید ایران به معناى بحرانى نبودن قرائت خاص فقهى ـ انقلابىِ حاکم بر نظام حکومتى در میان آنان نیست. در واقع با قبول این گزاره که مردم ایران، از جمله جوانان، مشکل جدى با خداوند و ارکان اساسى دین خداوند ندارند، منطقا نمى‏توان پذیرفت که در پذیرش انواع خاص از دین‏دارى (مثل دین‏دارى فقهى ـ رساله‏اى، یا قرائت رسمى از دین) نیز بحرانى وجود ندارد. سوگیرى‏هاى مذهبى که به انواع دین‏دارى منجر مى‏شد، امرى متفاوت از اصل و سطوح دین‏دارى است؛ هر چند مستند نمودن وضعیت هر یک از «انواع دین‏دارى» در میان جوانان، مستلزم تتبع و بررسى بیش‏تر است. به هر حال، براى قضاوت بهتر و تمهید وفاق نسبى در زمینه‏ى وضعیت دین‏دارى نسل جدید، بالاخص چگونگى نفوذ انواع دین‏دارى در میان آنان، باید به انتظار تحقیقات علمى دیگر نشست .

1 دانشجوى دکتراى جامعه‏شناسى دانشگاه تربیت مدرس.

2 اطلاعات مربوط به پایبندى به نماز جمعیت نمونه‏ى تحقیق در گزارش منتشر شده مقنى‏زاده منعکس نیست و محقق به طور شخصى این اطلاعات را دریافت داشته است که لازم است از ایشان تشکر نمایم.

نظرات 1 + ارسال نظر
پایمزد 1391/10/11 ساعت 08:54 ق.ظ

با سلام و احترام
از مطالب مندرج در وبلاگ در مورد روش فراتحلیل ممنونم و برایتان آرزوی توفیق دارم
موفق باشید

سلام
متشکرم
موفق و موید باشید و به امید همکاری علمی بیشتر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد