قانون شکنی(قانون گریزی) و دلایل عمده ی آن

قانون حمورابی را می توان قدیمی ترین قانون مدنی دانست. وی در حدود 1750 قبل از میلاد  می زیست ؛ یعنی درحدود 3750 سال قبل از امروز. الواح حمورابی حاوی دستورالعمل های ساده ای بود که بیشتر ترسیم کنندة اقتدارپادشاه در مقابل مردم به شمار می رفت ."
تاریخ نشان می دهد که پادشاهان بزرگ پی به این مهم برده بودند که حکومت ورزی و حرکت در مسیر خواسته هایشان -که البته عمده آنها از عدالت سخن می گفتند- بدون داشتن یک سلسله قوانین و مقررات اجتماعی میسر نیست و در واقع این عدالت چیزی جز اجرای قوانین و تنبیه کسانی که سرپیچی از قوانین می کنند نمی باشد. در این میان برخی از پادشاهان به یک نکته مهم هم پی برده بودند. آنها پی برده بودند که تا قانونی

تاریخچه قانون و اولین قانون شکن
 اولین قانون از همان زمان خلقت اولین انسان شکل گرفت و این قانونی بود که از طرف خداوند وضع شد. شاید اراده الهی در همان آغاز خلقت بر این بود تا انسانها خود را مقید به تبعیت از قانون بدانند و کسی مجوز خروج از قوانین را نداشته باشد و اگر هم خروجی در کار بود باید تاوانش را بدهد.
ماجرای میوه ممنوعه یا همان گندمی که خداوند حضرت آدم و حوا را از خوردن آن منع کرد در هر حال قانونی بود که باید رعایت می شد و رعایت نشدن آن تاوانی داشت که انسان داد و از بهشت رانده شد. اولین قانون و اولین قانون شکنی در همان آغاز شکل گرفت.
قانون و قانون شکنان تقریبا همزاد بوده اند. این داستان آفرینش اشاره ای برای همه روزگاران دارد که گریز از قانون تاوان سختی خواهد داشت و باید تاوان آن را داد. ممکن است این تاوان را فرد خاطی بدهد که البته اساسش هم همین است و ممکن هم است که یک جامعه تاوان قانون گریزی اعضایش را بدهد و نمومنه آن سرنگونی جوامعی است ک دچار بی بند وباری شده و از بین رفته اند و نمونه اینها در تاریخ فراوان است. ..........


برای تهیه فایل کامل این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. باتشکر. موفق باشید.






























































































در نگاهی مختصر به تاریخچه مستدل شکل گیری قانون مکتوب، اندیشمندان به دوران پادشاهی حمورابی رسیده اند." در درتاریخچه قانون نخستین الواح قانون در بابل توسط حمورابی ، پادشاه این شهرایجاد شد .

قانون حمورابی را می توان قدیمی ترین قانون مدنی دانست. وی در حدود 1750 قبل از میلاد  می زیست ؛ یعنی درحدود 3750 سال قبل از امروز. الواح حمورابی حاوی دستورالعمل های ساده ای بود که بیشتر ترسیم کنندة اقتدارپادشاه در مقابل مردم به شمار می رفت ."
تاریخ نشان می دهد که پادشاهان بزرگ پی به این مهم برده بودند که حکومت ورزی و حرکت در مسیر خواسته هایشان -که البته عمده آنها از عدالت سخن می گفتند- بدون داشتن یک سلسله قوانین و مقررات اجتماعی میسر نیست و در واقع این عدالت چیزی جز اجرای قوانین و تنبیه کسانی که سرپیچی از قوانین می کنند نمی باشد. در این میان برخی از پادشاهان به یک نکته مهم هم پی برده بودند. آنها پی برده بودند که تا قانونی جنبه الهی و ملکوتی نداشه باشد مردم به رضا و رغبت از آن تبعیت نخواهند کرد و هر جا بتوانند و راه گریزی داشته باشند از اطاعت آن شانه خالی می کنند لذا "همه قانونگزاران اولیه تاریخ در ممالک قدیمه قوانین موضوعه خود را به خدایان نسبت داده و  در واقع به صورت وحی و الهام جلوه می دادند.  حمورا بی قانوننامه خود را فرستاده شمس خدای خورشید معرفی می کرد ، حضرت موسی قوانین خود را به یهود خدای یهود نسبت می داد ، و به قول دیودورس سیکولوس متقیان ایران معتقد بودند که در یکی از روزها زرد تشت بر کوه بلندی نماز می گزارد  اهورا مزدا در میان رعد و برق بر وی ظاهر شد و کتاب قانون را به وی اعطا کرد در نزد ایرانیان آیین مملکت عنوان مشیت الهی را داشت و سر پیچی از فرمان و خواست الهی شمرده می شد.
 2- کلمة قانون( دات) برای اولین بار در زمان داریوش کبیر به کار رفته است
تصمیمات سلاطین ایران از قدیم در دفاتر خلود سلطنتی ثبت می شد و این قوانین و تصمیمات مادام که توسط پادشاه دیگری ملغی و یا اصلاح نمی گردید برای سلاطین بعدی لازم الاجرا  بود. داریوش در کتیبه بیستون اشاره به قانون کشور خود کرده و می گوید:« من به موجب قوانین رفتار کردم و برزورمند و مسکین یکسان هیچگونه شدنی به کار نبردم.» از تحقیقاتی که اخیراً توسط مستشرقین به عمل آمده چنین بر می آید که کلمة قانون یا دات برای اولین بار در زمان داریوش کبیر به کار رفته است . "

3- قانون چیست؟
همواره در باره موضوعاتی همچون "قانون" تعاریف متعددی ارائه شده و می شود و این مساله ریشه در نوع نگاه نظریه پردازان به موضوع و شرایط محیطی، اجتماعی و فرهنگی است که این افراد در آن زیسته اند. بر همین اساس هم دارای نظریات متعددی هستند.
در دانشنانه "ویکی پدیا" در تعریف قانون آمده است: قانون مسیری است که توسط حکومت یا جامعه برای رشد انسان و جامعه تعیین می شود. قانون معرب کلمه یونانی canon است که به فرانسه loi و به انگلیسی law ترجمه می‌شود.
این دانشنامه در ادامه بحث نیز آورده است:" قانون، از واژۀ یونانی «کنون» مشتق شده است و به مفهوم خط کش یا قاعده است؛ اما قانون به معنای عام، وجه تفکیک زندگی مدنی از زندگی غیرمدنی انسانها است. تمدن، در یک مفهوم، نتیجۀ پدید آمدن قانون در زندگی انسانها است. انسانها، تا زمانی که چیزی را به نام قاعده و قانون نمی شناختند، اثری از تمدن هم در میان شان وجود نداشت. بعد از ورود قانون و نظم در زندگی انسانی، انسان وارد مرحلۀ تمدن شد؛ یعنی انسان آغاز به متمدن شدن کرد."
 بدون رعایت مقررات جامعه هرچند جامعه کوچکی باشد اما با مشکلات متعددی مواجه خواهد شدو باز در بخش دیگری از این دانشنامه آمده است: در این جا وقتی از قانون یاد آور می شویم منظور عرف، عادات یا در کل تعاملات اجتماعی و مقرارت مذهبی نیست، منظور ما مقرراتی است که توسط مردم و یا نمایندگان منتخب شان در چارچوب دولتهای مدرن و دموکراتیک وضع شده و قابل اجرا می باشند.
قانون در معنای خاص «دستور کلی (و گاهی جزئی) که به وسیلۀ مرجع صالح انشا شده و به وسیلۀ مجالس قانونگذار تصویب و سپس به توشیح مرجع صلاحیتدار برسد.» می باشد. تا زمانی که جاکمیت قانون در یک جامعه شکل نگیرد، وجود قانون مُدوّن و یا غیر مُدوّن در آن جامعه نمی تواند کارکرد مثبت داشته باشد." 
از این مبحث چنین به نظر می رسد که انسانها در طول تاریخ، در شرایطی قرار گرفته اند که احساس کرده اند بری تداوم یک زندگی اجتماعی نیاز به وضع مقرراتی است که هر فردی با رعایت آن بتواند در جامعه حضور داشته باشد. بدون رعایت این مقررات جامعه هرچند جامعه کوچکی باشد اما با مشکلات متعددی مواجه خواهد شد. بر اساس چنین تجربه ای است که قانون در جوامع انسانی شکل می گرد. در تعریفی دیگر از قانون آمده است:" قانون مجموعه قواعد  حقوقی است که عام و کلی  می باشد ؛ قانون کانونی  است  که درآن مصالح اجتماع تمرکز یافته و با  دید وسیع  بر روابط بین افراد آن می نگرد؛و قانون برای خیر و صلاح جامعه وضع می شود" ژان ژاک روسو عقیده دارد . " قانون عبارت شرایط  اجتماعات  ملی است و ملت که از قانون اطاعت می کند ، سازنده قانون است . زیرا کسانی که عضواجتماع هستندباید این قانون را تنظیم نمایند."
امروزه برخی از جامعه شناسان معتقدند قانون در نظام روابط جمعی نقش جهت دهنده دارد .تمام نهاد های اجتماعی بر اساس قانون استوار می باشند و  اگر قانون از میان برداشته شود ،نظام روابط جمعی ازهم می پاشد.
در فرهنگ دهخدا گفته شده است: «قانون» واژه ای عربی وبه معنای «اصل» است، اما عده ای می گویند: «قانون» معرّب کانون (canon) یونانی بوده و عربی نیست، اما در عربی به کار رفته است. قانون امری است کلی که بر همه جزئیات منطبق می گردد و احکام جزئیات از آن شناخته می شوند. این واژه به معنای قاعده، رسم و دستور نیز آمده است.
همه این تعارف از ضرورت و لزوم وجود قانون در جامعه سخن می گویند. ممکن است دلایل متعددی درباره این ضرورت ارائه شود. اما درنهایت ظاهرا باید قانون را پذیرفت. چون در نهایت امروز این موضوع توسط همگان یا پذیرفته شده یا ادعا می شود که چنین پذیرشی وجود دارد.
دکتر بشیری، حقوقدان در تعریف قانون می گوید: قانون عامل محدودکننده است. یعنی برای زندگی انسان چارچوب می‌تراشد. ژان ژاک روسو فیلسوف فرانسوی می‌گوید وقتی که فردی وارد اجتماع شد، خودبه‌خود مقداری از اختیارات و حقوق خود را به اجتماع تقدیم می‌کند و اجتماع هم مقداری از حقوق خود را به او تفویض می‌کند. یعنی یک مشارکت 50-50 می‌شود. 50 درصد، من حقوق خود را به اجتماع می‌دهم، اجتماع هم 50 درصد از حقوق خود را به من می‌دهد. من و اجتماع هر دو صد درصد می‌شویم. پس قانون چیزی است که برای زندگی مدنی چارچوب‌تراشی می‌کند و اشخاص را در چارچوبی قرار می‌دهد که به حقوق یکدیگر تجاوز نکنند.قانون چیزی است که برای زندگی مدنی چارچوب‌تراشی می‌کند

4- انواع قوانین
قوانینی که از سوی خداوند برای دست یابی به کمال، رستگاری و خوشبختی بشر فرو فرستاده شده دارای انواع و اقسامی است.
4-1-  برخی از این قوانین را قوانین تأسیسی می نامند که عقل انسانی به سادگی نمی تواند به آن دست یابد و شرایط حداقل در دوره های خاص زندگی بشر به گونه ای نیست که عقل آن را دریابد، هر چند که پس از رشد فردی و دست یابی به کمال و یا رشد جمعی در آخر زمان بتواند این قوانین و ملاک ها و معیارهای آن را درک کند. 
4-2- دسته دیگر از قوانین که از آن به قوانین امضایی و تأییدی یاد می کنند، قوانینی هستند که عقل، آن را درک می کند ولی نیازمند تحکیم آن از سوی خداوند می باشد تا بیش تر مورد توجه و عمل قرار گیرد. شاید بسیاری از قوانینی که در حوزه عمل اجتماعی در معاملات و مبادلات دیده می شود از این دسته باشد.
4-3- قوانین مربوط به حوزه رفتارهای شخصی. به این معنا که برخی از قوانین برای آن است تا انسان هویت و شخصیت خویش را برپایه آن به کمال رساند و توانایی های سرشته در ذات خویش را به کمک اجرای این قوانین به فعلیت درآورد که می توان بسیاری از اصول اخلاقی و فرمان ها در این حوزه را از این دسته از قوانین برشمرد.
4-4- قوانین مربوط به حوزه رفتارهای اجتماعی. این نوع، قوانینی است که برای مدیریت جامعه و تنظیم روابط میان انسان ها و یا انسان ها با طبیعت فرو فرستاده و ابلاغ شده است.
4-5- هم چنین برخی از قوانین را می توان قوانین اصلی و دایمی دانست که شرایط زمانی و مکانی، موجب تغییر آن نمی شود و از این رو می توان آن را قوانین پایدار دانست، زیرا این قوانین ناظر به هویت و ماهیت اصلی بشر است که غیرقابل تغییر می باشد.
4-6- قوانین متغیر. آن هم ناظر به شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی می باشد و می تواند تغییر کند و به شکل دیگری درآید و یا کاملا حذف گردد و از قانون بودن بیرون رود. این دسته از قوانین متغیر می تواند قوانین تنبیهی و مجازاتی خاص برای دوره ای یا گروهی یا قبیله ای باشد و می تواند قوانین سخت گیرانه ای نیز باشد تا گروه و یا جامعه به یک رشد و مقام خاصی دست یابد.
بنابراین نمی توان همه قوانین را در یک سطح و یا ارزش و اهمیت دانست. با این همه و عمل به قوانین در هر سطح از ارزش و اهمیت، می بایست مورد توجه باشد، زیرا نادیده گرفتن و عدم اجرای آن به معنای از دست رفتن برخی از امور و تشدید روابط نابه هنجار و مانند آن می شود. براین اساس هر قانونی دارای ارزش و اهمیت است و نمی توان به سبب مقطعی بودن، تنبیهی بودن، متغیر بودن و مانند آن از انجام آن سرباز زد و قانون را نادیده گرفت.
 

5- پیامدهای نادیده گرفتن قوانین
نادیده گرفتن قوانین، آثار و پیامدهایی دارد که با توجه به سطح نیاز و ارزش و اهمیت قوانین می باشد. اگر تعدی و تجاوز از قانونی، آثار و پیامدهای بسیار بدی بر زندگی فردی و جمعی داشته باشد، مجازات های آن نیز سخت تر و شدیدتر است، به گونه ای که این مجازات ها می تواند در دنیا نیز اعمال شود. از این رو درآموزه های اسلامی و قرآنی از مجازات هایی یاد شده است که به عنوان حدود و تعزیرات مطرح می باشد.
اگر تعدی و تجاوز از قانون و تخطی از آن، سبب شود تا جامعه بشری با خطر مواجه شود، تنبیهات به شکل عذاب های دردناکی چون سیل و زلزله و بسیاری از بلایای طبیعی ظهور می کند تا آدمی را به مسیر اصلی بازگرداند.
در همه گونه تجاوز به قوانین و قانون گریزی، عذاب های اخروی ثابت می باشد. به این معنا که هر مصداقی از قانون گریزی سبب می شود تا شخص در آخرت گرفتار شود و مجبور گردد تا نسبت به آن حساب و کتاب پس دهد و مجازات شود. اما عذاب های دنیوی در شکل مجازات های قانونی چون حدود و تعزیرات و یا در شکل عذاب هایی طبیعی و گرفتارها، زمانی است که آثار و پیامدهای قانون گریزی برای شخص و یا جامعه، سخت تر باشد. از این رو خداوند برای بازگرداندن مردم به مسیر کمالی و درست، مجبور می شود تا مجازات های قانونی و یا عذاب های به ظاهر طبیعی را در حق ایشان روا دارد. 
بسیاری از گرفتاری ها و مشکلات بشر به سبب آن است که جامعه ای قوانین را نادیده می گیرد. در این صورت است که بلایای طبیعی چون سیل و توفان و زلزله، موجب مرگ بشر و یا آسیب های جدی مالی و آسایشی بشر می شود درحالی که می تواند همان سیل و توفان بی آسیبی بگذرد و زلزله ای، خانه های کهن را فرو نریزد. اما به سبب گناه و تخطی از قوانین به شکل جمعی است که آثار بلایای طبیعی به این شکل، ظهور و بروز می کند.

6- واضع و موضوع و مجری و تابع قانون
اگر قانون گذاران که معمولاً پارلمان و مجلس آن کشور است نمایندگان واقعی مردم و خواست و اراده مردم نباشند و با استبداد قدرت را به دست گرفته و به اجرا گذاشته باشند، طبیعی است که مردم  از آن فاصله می گیرند و در هر فرصتی که می یابند به قوانین و تصمیمات آن دولت بی اعتنایی کرده و آنها را می شکنند.
 ما می بینیم که یکسری قوانین در اکثر کشورها ثابت هستند و یک سری دیگر مربوط به یک دوره تاریخی خاص و ازآن یک جامعه خاص بوده است که با از بین رفتن حاکمان زمان، این قوانین نیز فراموش شده است.
موضوع قانون باید عدالت برای تمامی گروههای مردم باشد.وقتی مردم مشاهده کنند که قانون برای گروه خاصی امتیازات خاصی قایل می شود و دیگران از آن بی نصیبند پس اعتنایی به آن نمی کنند. قانون تبعیض آمیز به درد مردم نمی خورد و مردم از آن گریزانند.
این عامل که مهمترین علت قانون گریزی است به بی اعتنایی خود مجریان قانون مربوط می شود. تا آنجا که قانون پذیری و قانون گریزی در هر جامعه ای نشان دهنده میزان پایبندی یا بی اعتنایی دولتمردان و مجریان نسبت به قانون نیز هست. اگر دولتمردان و نخبگان به قانون اعتنایی نکنند، نباید اعتنایی از دیگر افراد و شهروندان داشت.همه اشخاص و افراد مشمول و موضوع قانون، اعم از مردم یا دولت، تابعان قانون هستند.اجرای قانون از روی ترس یا احترام به آن، ازآموزش فرهنگی و نظام اجتماعی هر جامعه ناشی می شود که باید از کودکی در وجود افراد نهادینه شود. تشویق برای احترام به قانون باید درهمه برنامه های آموزشی و فرهنگی درنظر گرفته شود. پس شرایط تابعان نیز در میزان قانون شکنی یا قانون مداری موثر است.

7- بهترین قوانین
یکی از راهکارهای مهم ایجاد جامعه قانونمند، وضع قوانین مناسب است، قوانینی که با فطرت بشر همخوانی داشته و با نیازهای آن هماهنگ باشد. از سوی دیگر، قانون گذار باید بر اساس مصالح و مفاسد اجتماعی و فردی قانون وضع کند. بر این اساس، اگر همه شرایط برای شکل گیری جامعه ضابطه مند وجود داشته باشد، ولی قوانین عادلانه و مناسب وضع نشود، جامعه هدفمند شکل نمی گیرد.
گرچه شعار قانون گرایی در جامعه غربی از شعارهای اصلی است، ولی با توجه به ساختار قانون گذاری آن، در این جوامع بیشتر از جوامع دیگر قداست قانون شکسته می شود، زیرا در ساختار این جوامع آزادیهای غیر معقول، لذت گرایی و اصالت فردی از معیارهای مهم جعل قانون است، این معیارها با مصالح اجتماعی تضاد دارد و از موانع ایجاد جامعه ضابطه پذیر شمرده می شود. از سوی دیگر، در جوامع غربی خردمندان، که به تمام ابعاد انسان و نیازهای او آگاهی ندارند، قانون وضع می کنند، از این رو، قوانین سعادت آور نیست. بر همین اساس، قوانین این جوامع معمولا دستخوش تغییر و تحول شده، اجتماع را در هرج و مرج فرو می برد. برخی از نظریه پردازان غرب، در تبیین مفاهیم اخلاقی، معیارهای افعال پسندیده را ، لذت گرایی ذکر کرده اند که با مؤلفه ها و راهکارهای ایجاد جامعه ضابطه پذیر در تضاد است. متاسفانه مبانی چنین مکتب هایی سبب شد جنایتکارانی مانند هیتلر تمام جنایات خود را بر این گونه مکاتب اخلاقی مبتنی و مستند کنند.
واقعیت این است که ایجاد جامعه ضابطه مند تنها با بهره گیری از قوانین الهی امکان پذیر است. در ساختار قانون گذاری اسلام تمام راهکارها و ویژگیهای جامعه قانونمند وجود دارد.

8- ویژگی های جامعه ی قانونمند در ساختار قانون گذاری اسلامی

8-1- الهی بودن قوانین
در جامعه دینی قانونگزار خداوند است، (ان الحکم الا لله) خداوند به تمام ابعاد مادی، معنوی، نیازها، مصالح و مفاسد بشر آگاهی دارد. و در وضع قوانین منفعت شخصی و گروهی را در نظر نمی گیرد. در اسلام قانون بر اساس مصالح و مفاسد فردی و اجتماعی وضع می شود. چنانکه بسیاری از اندیشوران شیعه بر این باورند و معصومان علیهم السلام نیز بدین امر اشاره کرده اند. امام صادق(ع) می فرماید: ما می بینیم که خداوند متعال چیزهایی را حلال کرده است که مردم برای زندگی و ادامه آن به آن نیازمندند و برای آنان مصلحت و فایده ای دارد، و چیزهایی را حرام کرده است که مورد نیاز بشر نیست و موجب فساد و نیستی است.

8-2- تلفیق شرع و عقل
یکی از ویژگیهای قوانین اسلام تلفیق شرع و عقل است. برخی تصور کرده اند که دین با خرد ورزی و عقل مداری تضاد دارند، در حالی که این دو مکمل یکدیگرند. از این رو، در فرهنگ شیعی عقل یکی از منابع اجتهاد به حساب آمده، مردم به و اسلام عقل را پیامبر باطنی می داند
علی(ع) یکی از اهداف بعثت انبیا را رشد عقلانی جامعه بشری شمرده است: خداوند پیامبران خود را برانگیخت و انبیا را پیاپی میان مردم فرستاد تا آنان را به انجام دادن پیمان فطری وادارکنند... و عقل های خفته و نهفته در ضمیرشان را بیدار و فعال سازند. تاریخ بشر نیز نشان می دهد که برای ایجاد جامعه قانونمند باید از عقل و شرع بهره گرفت.

8-3- هماهنگی با فطرت
یکی از ویژگیهای قوانین اسلام فطری بودن آن است. چنانکه در قرآن به آن اشاره شده است. مفسرانی مانند علامه طباطبایی، همسویی با فطرت را از ویژگیهای قوانین اسلام دانسته است. گوستاولوبون نیز بر این باور است که قوانین اسلامی طبیعی ترین قوانین بوده و همین سبب تمدن و گسترش اسلام شده است. اثر تمدن و سیاسی اسلام واقعا شگفت آور است. کشور عربستان در عصر جاهلیت عبارت بود از چند ولایت کوچک و یک عده قبایل خود سری که همیشه باهم مشغول جنگ خانگی و قتل و غارت بودند، ولی در جریان یک قرن از ظهور پیغمبر اسلام دامنه این دیانت از دریای سند تا اندلس وسعت پیدا کرد و در تمام این ممالک که بیرق اسلام در اهتزاز بود ترقیاتی که از هر حیث پیدا شد در حقیقت حیرت انگیز بوده است، وعلت عمده آن اینکه عقاید اسلامی کاملا موافق با قواعد و اصول طبیعی و از خواص این عقاید آن است که اخلاق عمومی را تسویه کرده است .
8-4- معادباوری
دانشمندان بر این باورند که برای اجرای قوانین و جلوگیری از قانون گریزی ضمانت اجرایی لازم است. از این رو، صاحب نظران، حکومت و نظارت عمومی را عوامل حاکمیت قانون شمرده اند. در نظام سیاسی اسلام نیز حکومت و امر به معروف و نهی از منکر ضامن اجرای قوانین شناخته شده اند، ولی معاد نیز به یاری آن دو آمده است. معادباوری سبب می شود که انسانها حقوق شهروندان را رعایت کرده، کمتر مرتکب گناه شوند. از سوی دیگر، کسانی که حرمت قانون را شکسته اند، باید توبه کنند. توبه نوعی گرایش به قانون است. چنانکه زنی خدمت رسول اکرم(ص) آمده، عرض کرد: مرتکب زنا شدم پاکم ساز. به نمونه زیر توجه فرمایید:
یکی از دوستان با فضیلت علی(ع) لغزید و اجرای حد بر وی واجب شد. علی(ع) پنجه راستش را برید. او آن را به دست چپ گرفت و در حالی که از انگشتانش خون می چکید، سمت خانه حرکت کرد. ابن کوای خارجی و آشوبگر با سیمایی سرشار از ترحم گفت: چه کسی دستت را برید؟
مرد پاسخ داد: علی بن ابی طالب امیرمؤمنان... امام هدایت و پیشتاز به سوی بهشت های نعمت... به خدا سوگند، جز به حقی که خدا قرار داده است دستم را نبرید...، این دو نمونه نقش معادباوری در گرایش مردم به قانون را نشان می دهد. آخرت گرایی سبب می شود برخی از مردم حتی در مکان های خلوت نیز گناه نکرده، مصالح جامعه را رعایت کنند. پس قیامت گرایی در ایجاد جامعه قانونمند نقش اساسی دارد.

8-5- آشنایی با قوانین
یکی از راهکارهای مهم شکل گیری جامعه قانونمند، آشنایی با قوانین است. در فرهنگ اسلام، قانون شناسی اهمیتی ویژه دارد. از این رو، تعلیم معارف قرآن در شمار اهداف پیامبر اسلام(ص) جای داشت. امامان معصوم علیهم السلام، با توجه به شرایط زمان و مکان خویش، می کوشیدند معارف دین گسترش یابد و مردم با آن آشنا شوند. از این رو، حوزه های تعلیمی داشتند و صدها فقیه، مفسر و... تربیت می کردند. بعد از امامان علیهم السلام اندیشوران شیعی باتدوین صدها کتاب فقهی، علمی... و تربیت دین شناسان در گسترش دین باوری نقشی اساسی داشتند. واقعیت این است که خیلی از قانون گریزی ها به علت عدم آگاهی از قوانین به وجود می آید. اگر این پرسش مطرح شود که برای ایجاد جامعه ضابطه مند، توسعه سیاسی اولویت دارد یا توسعه اقتصادی؟ 
در جواب باید گفت: آشنایی با معارف دین که می توان از آن به عنوان توسعه فرهنگی - به معنای خاص - تعبیر کرد، اولویت دارد. با ترویج معارف دین می توان، به توسعه سیاسی و اقتصادی سمت و سو داد. اگر توسعه سیاسی بدون تعلیمات دینی صورت گیرد، جامعه میدان رقابت و جنگ قدرت خواهد شد. با ترویج معارف دین، انتقادهای سازنده و تشکلهای سیاسی مکمل همدیگر می شوند. احزاب و گروه های سیاسی بابهره گیری از معارف دین مقام رفیع انسان را شناخته، قداست و حرمت دیگران را حفظ می کنند. از سوی دیگر، اگر سیاستمداران بدانند از دیدگاه اسلام حکومت و سوء استفاده از آن خیانت است، هرگز شکست رقیبان سیاسی خود را پیروزی به شمار نمی آورند. چنانکه در جامعه غربی خارج کردن رقیبان از صحنه سیاست بزرگترین پیروزی به حساب می آید. علی(ع)، به دلیل ولویت بهره گیری از معارف دین، بعد از تشکیل حکومت نخست مردم را به تقواگرایی و یادگیری احکام الهی فرا خواند. توسعه اقتصادی بدون توسعه فرهنگی موفق نخواهد بود، زیرا توسعه اقتصادی منهای تعلیمات دینی سبب دنیاگرایی خواهد شد. با بهره گیری از تعالیم دین می توان مفاسد ربا، گرانفروشی و... را بیان کرد و سیاست اقتصادی سالم را به وجود آورد. از سوی دیگر، با رعایت دستورهای دین می توان تحریم و فشارهای اقتصادی را تحمل کرد و با ترویج فرهنگ قناعت، ایثار و کمک به همنوعان سیاست فقرزدایی را گسترش داد.
 

9- قانون شکنی همیشگی
زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت قواعد یا هنجارهاى اجتماعی است.اگر ما از قواعدی که بعضی انواع رفتار را در زمینه های معینی به عنوان رفتارهای مناسب و رفتارهای دیگری را به عنوان رفتارهای نامناسب تعریف می کنند پیروی نمی کردیم فعالیتهایمان دستخوش هرج و مرج می شد.
متاسفانه در هر دوره ای بالاخره قانون شکن و قانون شکنی وجود دارد و همه تلاش های درمانی و پیشگیرانه بر این متمرکز است که از میزان این ناهنجاریها کاسته شود. بعید به نظر می رسد که در جامعه ای میزان قانون گریزی به صفر برسد. چون بالاخره انسانها همه دارای شرایط یکسانی نیستند و در زندگی و نوع نگرش آنها عوامل متعدد وراثت و محیط و... نقش دارد. ایران ما هم از این قاعده مستثنی نیست و در این کشور نیز همواره قانون گریزانی بوده اند. امروزه هم، چنین افرادی در جامعه ما وجود دارند. و البته اوضاع ایران در این باب، کمی بغرنج تر از دیگر جوامع است و در مقولات بعدی بیشتر به این مهم خواهیم پرداخت.
هدف این بود که تاکید کنیم هر جا که قانون وجود دارد جرم وجود دارد ،زیرا ساده ترین تعریف جرم عبارت است از هر شیوه رفتاری که قانون را نقض می کند. بر این اساس باید با حساسیت بیشتری روی این موضوع کار کرد.
امروزه نمی توان جامعه ای را بدون قانون تصور کرد. هرچند می توان جامعه ای را تصور کرد که در آن توجه به قانون در حد پایینی باشد. اما عجیب این است که در همین جامعه هم افرادی وجود دارند که همواره از ضرورت حاکمیت قانون سخن می گویند. و این یعنی این که قانون ذاتا خوب است اما ممکن است در عمل عده ای نخواهند به این مقوله خوب تن دردهند.

10- جوانب مختلف قانون مداری در سیرهجی پیامبر اسلام
ضرورت قانون و قانون مداری از آغازین روزهای حیات بشر، همواره مورد توجه بوده است. در طول تاریخ، افرادی به منظور ایجاد نظم در جامعه و یا اهداف دیگر اقدام به وضع قانون و حاکمیت بخشیدن به آن کرده اند. اما تجربه بشری نشان داده است که در بلندای تاریخ، قوانین بشری از ایجاد جامعه قانون مدار که سعادت همه جابنه بشر را رقم زند ناتوان بوده است و مجریان این قوانین نیز آن گونه که لازم است، به پاس داری از حریم قانون و عمل نمودن به آن اهتمام نورزیده اند.
تنها قوانینی که می توانند جامعه ای سالم و قانون مدار پدید آورند قوانین الهی می باشند و تنها کسانی که قانون مداری را سرلوحه برنامه هایشان قرار داده اند و آن گونه که شایسته است به قانون عمل کرده و از حریم قانون پاس داری به عمل آورده اند پیامبران الهی و جانشینان برحق آنان بوده اند.در میان قوانین الهی، نمونه اتم و اکمل، قوانین حیات بخش اسلام است که از طرف خداوند و توسط آخرین پیام آور الهی، رسول اکرم (ص)، بر مردم عرضه شده است. این قوانین پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه و تشکیل حکومت توسط آن حضرت، زمینه اجرا در جامعه را پیدا کرد و در مدت یک دهه حکومت پیامبر در مدینه، عمل به قانون و پاس داری از حریم قانون در رفتار و سیره عملی آن حضرت تبلور یافت و می توان ویژگی های حکومت پیامبر در عرصه های گوناگون حیات اجتماعی را چنین برشمرد:
10-1- قانون و قانون مداری
قانون امری است کلی که بر همه جزئیات منطبق می گردد و احکام جزئیات از آن شناخته می شوند. این واژه به معنای قاعده، رسم و دستور نیز آمده است.
چنانکه قبلاً در بحث تعریف قانون ذکر شد، قانون در اصطلاح هر علمی معنایی ویژه دارد؛ همانند قوانین طبیعی، قوانین ریاضی، قوانین فلسفی و قوانین فیزیکی که هر یک به گونه ای خاص تعریف شده اند. قانون در اصطلاح حقوق اساسی، قضایایی است که شیوه رفتار انسان را در زندگی اجتماعی تعیین می کند؛ به این معنا که انسان ها در زندگی فردی و اجتماعی، باید چنین کنند و چنان نکنند.  به تعبیر دیگر، قانون یعنی تعیین مرزهای مجاز هر کس و وسیله داوری درباره کسانی که این مرزها را زیر پا می گذارند. 
مقصود از قانون مداری حفظ و اجرای قوانین به طور عادلانه در جامعه و رعایت حقوق همه افراد می باشد. بنابراین، جامعه ای قانون مدار و قانونگرا محسوب می شود که قوانین در آن کاملاً رعایت شوند و همه آحاد جامعه در برابر قانون مساوی و رهبران آن قانون پذیرترین افراد در جامعه باشند.
قانون مداری در سیره پیامبر (ص) نیز بدین معناست که آن حضرت قوانین الهی را، که خودآورنده آن از جانب خداوند می باشد، عادلانه اجرا نموده، حقوق همگان را در سایه حاکمیت قانون الهی رعایت کرده و خود قانونمندترین انسان ها بوده است. در جامعه آرمانی که پیامبر (ص) در مدینه پایه گذاری کرد، همه افراد در برابر قانون یکسان بودند و در آن تبعیض نژادی، قومی و قانون شکنی وجود نداشت.
10-2- ضرورت قانون برای جامعه
زندگی انسان یک زندگی اجتماعی است و لازمه زندگی اجتماعی تزاحمات و برخوردها بین منافع افراد جامعه است؛ زیرا کسانی در جامعه هستند که می خواهند از دستاوردهای همکاری اجتماعی بیشتر بهره ببرند، از مواهب طبیعی به طور نامحدود استفاده نمایند و یا شیوه برخوردشان با دیگران را به گونه ای می خواهند که مطابق میلشان باشد، و این مطلوب دیگران نیست. پس بناچار، کشمکش هایی در صحنه اجتماع رخ می دهند. علاوه بر این برای از بین بردن این تزاحمات و یا کم کردن آن ها به مرزها و قانون هایی نیازمندیم تا حدود بهره برداری انسان ها را مشخص نمایند؛ زیرا اگر حدود و مرزهایی برای بهره برداری افراد وجود نداشته باشند و یا انسان ها آن ها را رعایت نکنند، هدف از زندگی اجتماعی، که برخورداری هر چه بیشتر از مواهب طبیعی در جهت تکامل مادی و معنوی انسان است، تحقق نخواهد یافت. بنابراین وجود قانون برای جامعه ضرورت دارد تا افراد یک جامعه با رعایت آن، از زندگی بهره های مادی و معنوی ببرند. 
10-3- نقش و جایگاه قانون
قانون پیوند دهنده لایه های گوناگون جامعه است، از این رو، نقش و جایگاه مهمی در جامعه دارد. کارکرد اصلی قانون تنظیم رفتار اعضای یک جامعه است که به طور طبیعی، دچار تعارضند. نقش قانون صحیح و مبتنی بر اصول انسانی، تعیین حد و مرزها، از بین بردن زمینه های اختلاف، دفع تجاوز متجاوزان، داوری میان انسان ها، نشان دادن راه تعالی و کمال، ایجاد نظم، برقراری عدالت و فراهم نمودن زمینه های تکامل انسان است.
علاوه بر نظم بخشیدن به زندگی فردی و اجتماعی انسان ها و امکان پذیر ساختن اصلاحات اجتماعی، یکی از اهداف بسیار مهم قانون صحیح و مبتنی بر اصول انسانی این است که جهت تکامل حرکت انسانی و مسیر تحوّلات اجتماعی را مشخص می سازد. تأمین این منظور با قونین عادی و بشری امکان پذیر نیست و تنها به وسیله قانون آسمانی و الهی امکان پذیر است، که نمونه اتم و اکمل آن، قوانین حیات بخش اسلام است که از سوی خداوند به وسیله رسول گرامی (ص) به بشر عر ضه شده است.
10-4-  منزلت قانون در کلام و سیره ی پیامبر (ص)
رسول گرامی، که خود نقش ابلاغ و اجرای قوانین حیات بخش اسلام را به عهده داشت، جایگاه و منزلت بالایی برای آن قایل بود. آن حضرت اجرای قوانین جزایی و کیفری اسلام (حدود) را بر متجاوزان به حریم قانون، بهتر از عبادت شصت سال و نیز برتر از بارش چهل شب باران بر زمین می دانست:«حدٌّ یقامُ فی الارضِ أزکی مِن عبادةِ ستینَ سنةٍ» ؛ «إقامةُ حدٍّ مِن حدودِ اللّهِ خیرٌ مِن مطرٍ اربعینَ لیلةٍ فی بلادِ اللّه.»
آن حضرت از شفاعت کردن در برداشتن حدود الهی (قوانین جزایی و کیفری اسلام) به شدت نهی می کرد و این کار را موجب عذاب و عقاب خداوند در جهان آخرت می دانست: «انّه نهی عَن الشفاعة فی الحدودِ و قالَ: مَن شَفَّعَ فی حدِّ مِن حدودِ اللّه لِیبطله و سَعی فی ابطالِ حدودهِ عذبّهُ اللّهُ تَعالی یومَ القیامة.»
رسول گرامی افراط و تفریط در اجرای قانون را برنمی تافت. از آن حضرت روایت شده است که فرمودند: روز قیامت حاکمی را می آورند که هنگام اجرای حدود الهی، یک تازیانه کمتر از حد معین شده زده است. در مقام بازخواست، می گوید: خدایا به خاطر رحمت بر بنده تو این کار را کردم. به او جواب داده می شود که آیا تو نسبت به بندگان من مهربان تر از من هستی؟ سپس امر می کند وی را به آتش بیفکنند. شخص دیگری را می آورند که یک تازیانه زیادتر زده است و در مقام بازخواست می گوید: خدایا، به خاطر بازداشتن از معاصی تو چنین کردم. دستور داده می شود وی را نیز به آتش بیفکنند.
و نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمودند: «اتَقی الناسِ مَن قالَ الحقَ فیما له و علیه»؛
پرهیزگارترین مردم کسی است که حق را بگوید، چه به نفع وی باشد و چه به ضرر وی. از این احادیث واحادیث دیگر، جایگاه و منزلت بالای قانون در نگاه پیامبر به خوبی روشن می شود.
بی تردید، یکی از مهم ترین عوامل موفقیت پیامبر در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی قانون پذیری ایشان، و از محوری ترین اصول در سیره ایشان نیز تعبّد به قوانین الهی بود. پاس داری از حریم قانون و مجازات متجاوزان به حریم قانون با رعایت عدل و انصاف و حق محوری جایگاه مهمی در دین اسلام دارد. رسول گرامی نیز توجه و عنایت خاصی نسبت به این امر داشتند. قانون جایگاه بسیار بالایی در سیره آن حضرت داشت، به گونه ای که در برابر هر نوع بدرفتاری که به شخص ایشان می شد، نهایت گذشت و اغماض را به خرج می دادند، اما در مورد کسانی که به حریم قانون تجاوز می کردند، مطلقا گذشت و اغماض نمی کردند و نسبت به مجازات قانون شکنان و اجرای قانون در مورد آنان لحظه ای درنگ نمی کردند و بدون مسامحه، اما با رعایت عدل و انصاف قانون الهی را اجرا می کردند؛ چرا که قانون حافظ امنیت و کیان جامعه است و نمی توان آن را بازیچه این و آن قرار داد و جامعه را فدای فرد نمود.
10-5- اقدامات پیامبر درخصوص تحکیم جایگاه قانون مداری
10-5-1- جلوگیری از سوء استفاده وابستگان و اطرافیان
وقتی کسی در رأس امور قرار می گیرد، اگرچه خود درست کار باشد و اهل سوء استفاده نباشد، اما خواه و ناخواه اطرافیان و وابستگانی دارد که ممکن است درصدد سوء استفاده از قدرت و مقام وی برآیند و برخلاف مصالح عمومی، خواهان امتیازات بیشتری نسبت به دیگران گردند و درخواست امکانات زیادتری بنمایند. ممکن است این اطرافیان و وابستگان از وی انتظاراتی داشته باشند که تن دادن به آن ها به منزله زیر پا نهادن احکام، قوانین و حدود الهی و نیز منافع عمومی باشد.
لازم است شخصی که در رأس کاری قرار می گیرد، از همان ابتدای کار، با این گونه انتظارات نابجا و امتیازطلبی های خلاف قانون و مصالح عمومی مردم مبارزه کند و در دادن امتیازها به افراد، قانون را ملاک و معیار قرار دهد، نه خویشاوندی را.
رسول گرامی نیز در طول دوران رسالت خود، جلوی سوء استفاده های اطرافیان و وابستگان را گرفتند و به احدی از آنان اجازه ندادند که به خاطر خویشاوندی و نزدیکی به ایشان، برخلاف حق و قانون از امتیازی در جامعه برخوردار شود.
از امام صادق(ع) روایت شده است که وقتی آیه زکات نازل شد، چون یکی از مصارف زکات «عاملین علیها» (یعنی کسانی که به امر جمع آوری زکات می پردازند) می باشد، عده ای از بنی هاشم خدمت پیامبر آمدند و تقاضا نمودند که به خاطر خویشاوندی جمع آوری زکات را به آنان واگذار نماید تا در نتیجه، سهمی از زکات از آن آنان باشد. پیامبر فرمودند: «صدقه و زکات بر من و بر بنی هاشم حرام است.» در ادامه فرمودند: «آیا گمان می کنید من شما را بر دیگران ترجیح می دهم؟»
10-5-2- تساوی انسان ها در برابر قانون
پیش از ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان، بر اساس سنّت های موهوم قبیلگی، داشتن ثروت، شخصیت قبیلگی، نژاد، رنگ و مانند آن مایه برتری انسانی بر انسان دیگر شناخته می شد و دارندگان این گونه امتیازات بدان ها تفاخر می کردند. اما با ظهور اسلام، بر این گونه امتیازات خط بطلان کشیده شد و قرآن کریم با اینکه تفاوت انسان ها را از لحاظ سازمان خلقت، چه از نظر مظاهر مادی و چه از نظر لیاقت و استعداد، پذیرفته، اما این امر را ملاک برتری ندانسته و همه انسان ها را از لحاظ حقوق و تکالیف برابر اعلام نموده است. 
از آن رو که همه انسان ها درک و احساس و نیازها و آرزوها و دردهای یکسان دارند، پس نباید بین انسان ها فرقی قایل شد؛ زیرا تفاوت های اجتماعی و اقتصادی موجب برتری افراد نسبت به یکدیگر نمی شوند. قرآن در این زمینه اعلام می دارد: «یا أیها النّاسُ انّا خَلَقناکُم مِن ذکرٍ واُنثی وَ جَعلناکُم شُعوبا وَ قبائلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللّه اَتقیکُم» (حجرات: 13)؛ ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. (این ها ملاک برتری نیستند.) گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست. خداوند دانا و آگاه است.قرآن کریم در این آیه، کلیه عوامل امتیاز، از جمله حسب و نسب، رنگ، نژاد، ثروت و رفاه و جنسیت را نفی نموده است.
10-5-3- تبعیض در برابر قانون
گروه را مافوق قانون قرار دادن و گروهی را زیر آن نهادن، چیزی است که برای قانون وضع آشفته ای به وجود می آورد و از اهمیت و عظمت آن می کاهد و هدف از قانون، که تنظیم روابط افراد و اصلاح امور جامعه است، بکلی منتفی می شود. موقعیت و هیبت قانون وقتی حفظ می شود که قانون از طرف همه افراد جامعه، مورد احترام باشد و کسی خود را مافوق آن نداند. تساوی انسان ها در برابر قانون به قدری حایز اهمیت است که قرآن کریم اطاعت و تسلیم در برابر قانون را از شرایط تحقق ایمان و صدق ادعای مدعیان آن برشمرده است: «فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یؤْمِنُونَ حَتَّی یحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لاَ یجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجا مِّمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُواْ تَسْلِیما» (نساء: 65)؛ به پروردگارت سوگند که آن ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری بطلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.
قرآن کسانی را که از قانون در صورتی که مطابق خواست آن ها باشد اطاعت می کنند و اگر برخلاف خواست و مصلحتشان باشد اعراض می نمایند، به شدت مذمت می کند: «وَإِذَا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیحْکُمَ بَینَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ وَ إِن یکُن لَّهُمُ الْحَقُّ یأْتُوا إِلَیهِ مُذْعِنِینَ» (نور: 48 و 49)؛ آن گاه که به سوی خدا و پیامبر خوانده شوند تا میان آنان داوری کند، ناگاه گروهی از آنان رویگردان می شوند، و اگر حق با آنان باشد سر سپرده به سویش می آیند.
مسئله تساوی انسان ها، هم در سخنان پیامبر و هم در سیره عملی آن حضرت تجلّی یافته است. آن حضرت در خطبه ای که پس از فتح مکّه ایراد نمودند فرمودند: «یا أیها النّاس الا إنَّ ربَّکم واحدٌ وَ إنَّ اباکُم واحدٌ، ألا، لا فضلَ لِعربی علی عجمی وَ لا اعجمی علی عربی وَلا لاسودَ علی احمرَ ولاَ لاحمرَ علی اسودَ الاّ بالتقوی. ألا هل بلّغت؟ لیبلغَ الشاهدُ الغائبَ»؛  ای مردم! آگاه باشید که پروردگارتان یکی است و پدرتان یکی است. بدانید که نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب، و نه سیاه بر سفید و نه سفید بر سیاه برتری دارد، مگر به تقوا. آیا پیام را رساندم؟ حاضران به غایبان برسانند. آن حضرت همه انسان ها را، اعم از مخالف و موافق، در برابر قانون مساوی می دانست: «الناسُ امامَ الحقِ سواءٌ.»
رسول گرامی تساوی انسان ها در برابر قانون را در عمل نیز به اثبات رساندند. آن حضرت در اجرای قوانین حقوقی و جزایی اسلام به هیچ کس اجازه نمی دادند خودرا فراتر از قانون بداند. ایشان این قوانین را درباره همه، حتی خودش به طور مساوی، اجرا می کرد.
آن حضرت در روزهای آخر عمر خویش، که در بستر بیماری افتاده بودند، روزی در مسجد به ایراد خطبه پرداختند و پس از حمد و ثنای الهی اظهار داشتند: هر کس از طرف من مظلمه ای بر او وارد شده است، بیاید و قصاص کند؛ زیرا قصاص در دنیا برایم بهتر از قصاص در آخرت در محضر ملائکه و انبیاست. در این هنگام، مردی به نام سواده بن قیس از میان مردم بلند شد و عرضه داشت: هنگامی که از غزوه طائف بر می گشتید، به استقبال آمده بودم و تازیانه شما که می خواستید به ناقه بزنید به شکم من اصابت کرد، و اظهار داشت: نمی دانم به عمد بود یا به خطا؟ پیامبر فرمود: از اینکه عمدا زده باشم، به خدا پناه می برم! سپس بلال را فرستاد تا تازیانه را بیاورد. تازیانه را به سواده دادند تا از وی قصاص نماید. سواده عرض کرد: در آن هنگام، شکم من عریان بود. حضرت شکمش را عریان کرد: سواده عرض کرد: آیا اجازه می دهید شکمتان را ببوسم؟ پیامبر اجازه دادند. سواده فرمود: از آتش روز قیامت به موضع قصاص از شکم پیامبر پناه می برم. پیامبر فرمود: آیا بخشیدی یا قصاص می کنی؟ سواده عرض کرد: بخشیدم، یا رسول الله! پیامبر عرض کرد: خدایا! سواده را ببخش! چنانکه وی نبی تو محمّد را بخشید.
10-6- رعایت عدالت در اجرای قانون
در نظام حقوقی اسلام، عدالت پایه و اساس را تشکیل می دهد و همه قوانین و مقرّرات، به ویژه قوانین کیفری، در جهت تحقق عدالت تشریع شده اند. از این رو، در اجرای قانون، به ویژه قوانین کیفری، رعایت عدالت جایگاه ویژه ای دارد. در قرآن کریم و روایات و سیره عملی رسول گرامی نیز برپایی عدالت از جایگاه و منزلت بالایی برخوردار است.
خداوند در قرآن کریم پیامبر را مأمور به برپایی عدل و استقامت در این راه معرفی نموده است: «فَلِذلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکُم.» (شوری: 15) در آیه ای دیگر، خطاب به مؤمنان، آنان را فرمان می دهد که گواهان به عدل باشند و حتی در برخورد با دشمنان جانب عدل را رعایت نمایند:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (مائده: 8)
رسول گرامی نیز در طول دوران رسالتشان اجرای عدالت را سرلوحه برنامه های خود قرار داده بودند؛ چنان که حضرت علی(ع) در توصیف سیره آن حضرت می فرماید: «سیرتهُ القصدُ وَ سُنّتهُ الرُشد وَ کلامهُ الفَصلُ و حُکمه العدلُ»؛راه و رسم او معتدل، روشش صحیح و متین، سخنانش روشنگر حق از باطل، و حکمش عادلانه بود.
در دین اسلام، اجرای عدالت در جامعه، به شدت مورد تأکید قرار گرفته است. از این رو، اسلام همه افراد جامعه را در برابر قانون برابر می داند و هیچ گونه تبعیضی را در اجرای قانون بر افراد روا نمی شمارد و هرگونه تبعیض در اجرای قانون را به هر دلیل و عنوانی که باشد، موجب سقوط و هلاکت جامعه می داند.
در سیره عملی رسول گرامی نیز عدالت در اجرای قانون به بهترین وجه انعکاس یافته است. «در فتح مکّه، زنی از قبیله بنی مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش محرز گردید. خویشاوندان آن زن، که هنوز رسوبات نظام طبقاتی دوران جاهلیت در مغزشان مانده بود، اجرای مجازات یعنی حدّ سرقت را نسبت به آن زن ننگ خانواده اشرافی خود می دانستند. به همین دلیل، برای متوقّف ساختن اجرای حدّ سرقت، به تلاش افتادند و به همین منظور، اسامة بن زید را، که مانند پدرش زید نزد پیامبر محبوبیت داشت، وادار به شفاعت نمودند. اما همین که اسامه زبان به شفاعت گشود، پیامبر (ص) خشمگین شدند و با عتاب فرمودند: «چه جای شفاعت است؟ مگر می توان حدود و قانون خدا را بلا اجرا گذاشت؟» و فورا دستور مجازات صادر نمودند. اسامه متوجه لغزش خود شد و عذرخواهی نمود.
پیامبر (ص) برای اینکه فکر تبعیض در اجرای قانون را از ذهن مردم بیرون نمایند، عصر همان روز به ایراد خطبه پرداختند و به مسئله عدالت در اجرای قانون اشاره نموده، فرمودند: «اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند؛ بدین سبب که در قانون تبعیض روا می داشتند؛ هرگاه یکی از طبقات بالا مرتکب جرم می شد او را از مجازات معاف می کردند، و اگر کسی از زیردستان به جرم مشابه آن مبادرت می ورزید او را مجازات می کردند. قسم به خدایی که جانم در قبضه اوست! در اجرای عدل درباره هیچ کس فروگذاری و سستی نمی کنم، اگرچه مجرم از نزدیکان من باشد.»
چنان که ملاحظه می شود، رسول گرامی در اجرای قوانین کیفری اسلام (حدود الهی)، هیچ گونه تبعیضی روا نمی داشتند، شفاعت احدی را نمی پذیرفتند و تحت تأثیر گروهای فشار قرار نمی گرفتند. آن حضرت به شدت، مسلمانان را از تعطیل شدن حدود الهی نهی می کردند: «اِنّهُ نهی عنِ تعطیلِ الحدودِ و قال: "اِنّما هَلَکَ بنو اسرائیلُ لانّهم کانوا یقیمونَ الحدودَ علی الوضیعِ دونَ الشریفه"»؛  بنی اسرائیل نابود شدند از آن رو که حدود الهی را بر زیر دستان اجرا می کردند، نه بر اشراف و بزرگان.
آن حضرت در حجة الوداع هنگامی که خواستند رباخواری را در میان مردم باطل اعلام نمایند، برای اینکه عملاً به تبعیض در اجرای قانون خط بطلان بکشند، ابتدا از عمویشان عبّاس شروع کردند و هر چه عباس از بهره پول در ذمّه مردم داشت، باطل ساخت و فرمود: «اِنَّ ربَا الجاهلیةِ موضوعٌ وَ اِنّ اوّلَ ربا ابدءَ بِه ربَا العبّاس بن عبدالمطلّب»؛ربای دوران جاهلیت برداشته شد و اولین ربایی را که از دربرداشتن آن آغاز می کنم ربای عبّاس بن عبدالمطلّب است.و آن گاه که خواستند به خون های ریخته شده در دوران جاهلیت پایان دهند، از خون عامربن ربیعه، که از نزدیکان ایشان بود شروع کردند و فرمودند: «وَ اِنّ دماءَ الجاهلیةِ موضوعةٌ وَ اِنَّ اوّلُ دمٍ ابدءَ بِه دمُ عامرِبن ربیعةِ بن الحارث بن عبدالمطلّب.»
10-7- رعایت انصاف در اجرای قانون
در برپاداشتن حق و اجرای قانون رعایت انصاف یک امر بسیار ضروری است که بدون آن حق به ذی حق نخواهد رسید و قانون الهی آن گونه که لازم است، اجرا نخواهد شد.«انصاف» از «نَصف» (به فتح) و «نُصف» (به ضم) به معنای چیزی را نصف کردن یا به نصف رساندن است و در مقام داوری، حقوق طرفین دعوا را به طور برابر رعایت کردن. انصاف از روح گذشت و احترام به حقوق دیگران ناشی می شود و منصف کسی است که برای دیگران حقوق برابر قایل باشد و مزایای زندگی را میان خود و مردم تقسیم کند. رسول گرامی انصاف را یکی از ویژگی های انسان مؤمن دانسته اند: «مَن واسَی الفقیرَ واَنصفَ الناسَ مِن نفسهِ فذلکَ المُؤمنُ حقّا.»در جای دیگر، آن حضرت خطاب به ابن مسعود، رعایت انصاف را موجب جلوگیری از نزول عذاب الهی معرفی نموده، می فرمایند: «یابنَ مسعود اِنصف الناسَ مَن نفسِک وانصح الامَّةَ وارحمهم فاذا کان کذلکَ وَ غَضِبَ اللّهُ علی اهلِ بلدةٍ وَ انتَ فیها و ارادَ اَن ینزَّلَ علیهم العذابَ نظَرَ الیکَ فرحمهم بکَ، یقولُ اللّه تعالی:«وَ ماکان ربّک لیهلکَ القُری وَاهلُها مصلحون.»حضرت علی(ع) رعایت انصاف را موجب افزایش عزّت دانسته اند: «اَلا إنّه مَن ینصفُ الناسَ مِن نفسِه لَم یزده اللّه إلاّ عزّا.»
با رعایت انصاف پیوندی محکم بین زمامدار و مردم برقرار می شود و در نتیجه، علاقه به خدمت گزاری در زمامداران ایجاد می شود و این امر باعث زیادی دوستان می گردد. چنان که حضرت علی(ع) نیز به این امر اشاره نموده اند: «بالنصفةِ یکثُر المواصلونَ.»امام صادق(ع) نیز انصاف را یکی از بهترین اعمال معرفی نموده اند: «سیدُ الاعمالِ ثلاثةٌ: انصافُ الناسِ مِن نفسِکَ حتّی لا تَرضی بشی ءٍ. إلاّ رضیتَ لَهم مثلَه.»
رعایت انصاف در سیره رسول گرامی کاملاً مشهود است. آن حضرت «خویشان خود را احسان می کرد، بی آنکه آنان را نسبت به دیگران امتیاز بیشتری بدهد، جز آنچه خدا بدان امر نموده بود.»
سیره عملی آن حضرت در رعایت انصاف به گونه ای بود که به هیچ کس اجازه نمی دادند ذرّه ای از آن عدول شود، و این مطلب را بارها در عمل نشان دادند.
در غزوه حنین، پس از آنکه به دستور آن حضرت زنان و کودکان «هوازن» باز گردانده شدند، مردم گرد پیامبر را احاطه کرده، خواهان تقسیم غنایم شدند. آن حضرت به درختی تکیه دادند، ردای ایشان را از دوششان کشیدند و بردند. پیامبر رو به آنان کرد و فرمود: «ای مردم! ردای مرا پس دهید. به خدا سوگند، اگر شما را به عدد درختان تهامه گوسفند و شتر باشد همه را بر شما قسمت می کنم و در من بخلی، برسی و دروغی نخواهید یافت.» آن گاه کنار شتری ایستاد و قدری کرک از کوهان شتر میان دو انگشت خود گرفت و گفت: «ای مردم، به خدا سوگند که از غنایم شما و از این پاره کرک جز خمس آن حقی ندارم. آن خمس هم به شما داده می شود. حال هر که از غنایم، حتی نخ و سوزنی برداشته است، باز گرداند؛ زیرا خیانت در غنایم در روز قیامت برای خیانت کار ننگ و آتش و بدنامی خواهد بود.»
مردی از انصار دسته ای نخ مویین آورد و گفت: یا رسول الله، این نخ های مویی را برداشته ام تا پالان شتر خود را با آن بدوزم. حضرت فرمود: «آنچه سهم من است از آن تو باشد.» مرد انصاری گفت: اگر کار به این سختی است نیازی به آن ندارم، و آن را میان غنایم انداخت.مردی دیگر آمد و گفت: ای رسول خدا، این ریسمان را موقعی که دشمن به هزیمت رفته بود یافته ام. آیا می توانم با آن بارهای خود را ببندم؟ حضرت فرمود: «سهم من از آن تو باشد، ولی با سهام مردم چه می کنی؟»
از این نمونه، در سیره عملی پیامبر، و نمونه های فراوان دیگری در کتب تاریخ و سیره آمده است که رفتار منصفانه آن حضرت را در اجرای قانون الهی به خوبی می توان به دست آورد و به همین دلیل بود که آن حضرت بر قلب های مردم حکومت داشت.
10-8- حق محوری در اجرای قانون
حق محوری شالوده و اساس همه برنامه های دولت اسلامی را تشکیل می دهد و از مهم ترین اهداف آن به شمار می آید. از این رو، رعایت حق باید به عنوان اصل حاکم در همه حرکت ها و اقدامات از جمله در اجرای قانون توسط حاکمان و مجریان قانون مورد توجه قرار گیرد. به دلیل اهمیت زیاد این امر، در قرآن کریم نیز بارها برپایی حق مورد تأکید قرار گرفته است. در یک مورد، قرآن کریم هدف از فرستادن کتب آسمانی (قرآن) را برپایی حق و قانون معرفی نموده است:«إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَینَ النَّاسِ بِمَاأَرَاکَ اللّهُ وَلاَتَکُن لِّلْخَآئِنِینَ خَصِیما.»(نساء: 105)
در مورد دیگر، قرآن کریم با حفظ اصول ثابت و لایتغیر کتاب های پیشین، کامل ترین راه تحقق حق و قانون را ارائه کرده و رسول گرامی را مأمور برپایی آن نموده است: «وَأَنزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقا لِّمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیمِنا عَلَیهِ فَاحْکُم بَینَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ.» (مائده: 48)
اصولاً شأن دین و دین داری برپایی حق و قانون در جامعه، و هدف از فرستادن کتاب های آسمانی در جامعه بشری رفع ستم ناشی از اختلاف و رسیدن هر صاحب حقی به حق خویش است:(38)«کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیما اخْتَلَفُواْ فِیهِ.» (بقره: 213)
در روایات نیز عمل به حق مورد تأکید قرار گرفته و بدان سفارش شده است، امیرمؤمنان علی(ع) نجات و رستگاری را در عمل به حق دانسته اند: «مَن عَمِلَ بِالحَقِّ نَجا و افلَح»در جای دیگر، سعادت را در ملازمت حق دانسته اند: «فی لزومِ الحقِّ تَکونُ السّعادةُ.»آن حضرت حاصل شدن پشتوانه قوی را در ملازمت حق معرفی نموده اند: «بلزومِ الحقِّ یحصلُ الاستظهارُ.»
در عهدنامه مالک اشتر، آن حضرت به مالک این گونه دستور می دهند: «حق را از آن هرکه باشد، نزدیک یا دور (خویش یا بیگانه) رعایت و اجرا کن و در این باره، شکیبا باش و این شکیبایی را به حساب خدا بگذار، هر چند این رفتار با خویشاوندان و اطرافیانت باشد و عاقبت آن را با همه دشواری که دارد، چشم دار، که پایان آن پسندیده است و سرانجامش فرخنده.»
رسول گرامی نیز در اجرای قانون، جز حق چیز دیگری ملاحظه نمی کردند؛ حق محوری در اجرای قانون، عملاً درزندگی ایشان هویدا بود. آن حضرت همانند کسانی نبود که از حق مداری و احقاق حق مردم دم می زنند، اما وقتی پای عمل به میان می آید، با توجیه های نابجا منافع شخصی خویش را بر عمل به حق و قانون ترجیح می دهند. در نگاه پیامبر (ص)، حق همانند یک اصل بود که همگان باید آن را در اجرای قانون رعایت نمایند. از این رو، به احدی اجازه نمی دادند قانون را زیر پا بگذارد.
در توصیف سیره آن حضرت نیز آمده است: «صاروا عِندَهُ فی الحقِّ سواءٌ»؛  همگان نزد او، در حق مساوی بودند.اصولاً با توجه به حق بودن احکام شریعت و نیز حقّانیت احکام عقلی محض، قانونی را که پیامبر در جامعه به اجرا می گذاشتند عین حق بود. بنابراین، اجرای احکام شریعت و نیز احکام عقلی محض توسط پیامبر چیزی جز اجرای حق در جامعه نبود.
10-9- نمودهای پای بندی به قانون به مثابه عهد وپیمانی الهی در سیره نبوی
وفای به عهد و پیمان از مسائل مهم و اساسی است که در دین مقدّس اسلام، به طور کامل مورد عنایت قرار گرفته؛ زیرا اگر بدان توجه نشود در اثر هرج و مرج و بی نظمی، اعتماد انسان ها به یکدیگر سلب و زیربنای روابط اجتماعی سست شده، زندگی مردم متلاشی می شود. به همین دلیل، در اسلام، حتی در مورد دشمن، به وفای به عهد و پیمان سفارش شده است.در قرآن کریم، روایات و سیره عملی پیامبر و ائمّه اطهار علیهم السلام به پای بندی به عهد و پیمان اهمیت زیادی داده شده است.
قرآن کریم یکی از ویژگی های انسان های مؤمن را پای بندی به عهد و پیمان می داند:«وَالَّذِینَ هُمْ لأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (معارج: 32)در جای دیگر از نشانه های افراد نیکوکار، وفای به عهد دانسته شده است: «وَالمُوفونَ بِعهدِهِم اِذَا عَاهَدوا» (بقره: 177)
قرآن کریم آنجا که از حضرت اسماعیل(ع) به عظمت و بزرگی یاد می کند، پای بندی به عهد و پیمان را یکی از اوصاف برجسته وی می شمارد: «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیا» (مریم: 54)در جای دیگر، یکی از چیزهای را که انسان از آن بازخواست می شود وفای به عهد و پیمان معرفی می نماید: «اوُفُوا بِالعهدِ اِنَّ الْعَهدِ کانَ مَسؤولاً»(اسراء: 34)
در روایات نیز به پای بندی به عهد و پیمان به صورت مؤکّد سفارش شده است، رسول گرامی وفای به عهد و پیمان را از ویژگی های مؤمنان برشمرده اند: «مَن کانَ یؤمنُ بِاللّهِ وَالیومِ الآخرِ فَلیفِ اِذا وَعَدَ»؛کسی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، باید به وعده خویش وفا کند.در حدیث دیگری آن حضرت عدم پای بندی به عهد و پیمان را مساوی با بی دینی دانسته اند: «لا دینَ لِمَن لاعهدَ له.»
حضرت علی(ع) از نشانه های انسان های متدین را وفای به عهد و پیمان می دانند: «اِنَّ الوفاء بِالعهدِ مِن علاماتِ اهلِ الدّینِ ؛ از نشانه های انسان های متدین وفای به عهد است. به سبب اهمیت زیادی که وفای به عهد و پیمان در اسلام دارد، در این دین مقدّس، حتی در مورد دشمن نیز به پای بندی به عهد و پیمان توصیه شده است. قرآن کریم در این زمینه، به رسول گرامی و مسلمانانی که با مشرکان عهد و پیمان بستند و آن ها (مشرکان) نقض عهد نکردند و کسی را بر ضد مسلمانان تقویت ننمودند، دستور می دهد عهد و پیمان با آنان را تا پایان مدت آن محترم بشمارند و به آن پای بند باشند: «إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ ینقُصُوکُمْ شَیئا وَلَمْ یظَاهِرُواْ عَلَیکُمْ أَحَدا فَأَتِمُّواْ إِلَیهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ»(توبه: 4)؛ مگر کسانی از مشرکان که با آن ها عهد بستید و چیزی از آن را در حق شما فروگذار نکردند و احدی را بر ضد شما تقویت ننمودند، پیمان آن ها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید: زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست می دارد.
حضرت علی(ع) در عهدنامه اش به مالک اشتر، به وی فرمان می دهد که اگر با دشمن خود عهد و پیمان بستی به آن پای بند باش: «وَ اِن عَقدَتُ بَینَکَ وَ بَینَ عدوِّک عقدةٌ اَو البسته منک ذمّةٌ فحطَّ عهدَک بِالوفاءِ وارعَ ذَمَّتکَ بِالامانَةِ.»
اصولاً عهد و پیمان در نزد همه ملل، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، محترم و مقدّس است. در عصر جاهلیت، که عصر هرج و مرج و بی حکومتی بود، نیز عهد و پیمان یک امر مقدّس به شمار می آمد. از جمله، می توان به «حلف الفضول» اشاره نمود که پیامبر نیز در آن شرکت داشتند و تا پایان عمر به آن افتخار می کردند.
رسول گرامی به خاطر پای بندی به عهد و پیمان و امانت داری، پیش از بعثت نیز به «امین» شهرت یافته بودند. آن حضرت از همه نسبت به عهد و پیمان وفادارتر بودند و هرگز در طول دوران زندگی شان خلاف عهد و پیمان عمل نکردند. حضرت علی(ع) در توصیف آن حضرت می فرماید: «کانَ اوفی الناس بذمّتهِ.»؛ از همه مردم، نسبت به آنچه تعهد کرده بود، وفادارتر بود.
آن حضرت مدیران و کارگزاران خود را نیز به پای بندی به عهد و پیمان فرا می خواندند. وقتی معاذ بن جبل را به عنوان فرماندار یمن فرستادند، در نامه ای خطاب به وی چنین فرمودند: «واوصیکَ بتقوی اللّهِ و صدقِ الحدیثِ والوفاءِ بِالعهدِ واداءِ الامانةِ و ترکِ الخیانةِ»؛تو را به تقوای الهی، راست گویی، وفای به عهد، ادای امانت و ترک خیانت سفارش می کنم.
هنگامی که عمر بن حزم را به عنوان کارگزار به یمن فرستادند، در نامه ای به وی نوشتند: «هذا بیانٌ مِن اللّهِ وَ رسولِهِ: «یا ایها الَّذینَ آمَنوا اوُفُوا بِالعُقود» رسول گرامی به عهد و پیمانی که با دشمنان اسلام می بست کاملاً وفادار بودند و تحت هیچ شرایطی اقدام به نقض آن نمی کردند، جز اینکه طرف مقابل اقدام به نقض آن نماید که در آن صورت، پیمان را ملغا اعلام می نمودند.
10-10- رعایت قانون در قضاوت
قضا یک منصب بسیار مهم و عهده دار پاس داری از جان و ناموس و حتی دین مردم است. از این رو، این منصب در اسلام اهمیت فوق العاده ای دارد  و کسانی که عهده دار این منصب می شوند، برای اینکه داوری هایشان به حق و مطابق قوانین و دستورات اسلام باشد، باید امور مهمی را رعایت نمایند.
از جمله اموری که قاضی در هنگام قضاوت ملزم به رعایت آن می باشد، رعایت مساوات بین طرفین دعواست. قاضی باید در نگاه کردن، محل نشستن و اشاره به مدعی و منکر، تساوی را رعایت نماید. اگر با یکی از طرفین دعوا، با صدای بلند صحبت می کند، باید با دیگری نیز چنین نماید.
از ام سلمه روایت شده است که گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: «اِذا ابتلی احدَکُم بالقضاءِ بینَ المسلمینَ فلیسوِّ بینَهم فی النظرِ والمجلسِ والاشارةِ، ولا یرفعُ صوتَه علی احدِ الخصمینِ اکثرِ مِن الآخرِ»؛ وقتی یکی از شما عهده دار قضاوت بین مسلمین شدید، مساوات در نظر، محل نشستن و اشاره را رعایت نماید، و صدایش را بر یکی از دو خصم (مدعی و منکر) بیش از دیگری بلند ننماید.
از جمله اسباب قضاوت های نادرست، عجله در صدور حکم از سوی قاضی است. از این رو، اسلام قاضی را به شدت از عجله در صدور حکم نهی نموده است. قاضی باید دلایل طرفین را با دقت و حوصله گوش دهد و آن گاه اقدام به صدور حکم نماید.در قرآن کریم نیز از عجله در داوری به شدت نهی شده است؛ آنجا که داستان داوری حضرت داود(ع) را نقل می کند، به شدت از عجله در داوری نهی می نماید: حضرت داود در دعوایی که نزد ایشان مطرح شد، پیش از شنیدن سخنان طرف مقابل، حکم صادر نموده و طرفین دعوا هم قانع شدند و رفتند. اما چون قاضی نباید در صدور حکم عجله کند و از طرف مقابل هم باید سؤال کند، سپس حکم را صادر نماید، از کار خود سخت پشیمان شد و در مقام توبه و استغفار برآمد، با اینکه حضرت داود(ع) می دانست عادلانه حکم کرده است؛ زیرا اگر طرف مقابل ادعای شاکی را قبول نداشت، حتما اعتراض می کرد. خداوند هم از لغزش وی در این ترک اولی درگذشت.
خداوند در قرآن پس از بیان این داستان، حضرت داود را مورد خطاب قرار داده، می فرماید: «یا داود اِنّا جعلناکَ خلیفةً فی الارضِ فاحکُم بینَ الناس بِالحَقِّ» (ص: 26)؛ ای داود، ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داوری کن. از اینجا دانسته می شود که قضاوت به حق و مطابق قانون، آن است که قاضی در صدور حکم عجله به خرج ندهد. رسول گرامی نیز وقتی حاکم یا قاضی به جایی می فرستادند، وی را به شدت از عجله در داوری نهی می کردند. حضرت علی(ع) می فرماید: وقتی پیامبر اکرم مرا به یمن فرستادند، فرمودند: «اِذَا تحُوکم الیکَ فَلا تَحکم لاحدِ الخَصمینِ دونَ أَن تسألَ مِن الآخر.»
در حدیث دیگری آمده است که پیامبر به حضرت علی(ع) فرمودند: «اِنَّ النّاسَ لیستَقاضونَ الیکَ فَاِذا آتاکَ الخصمانِ فلا تقضِ لواحدٍ حتّی تسمعَ الآخرَ فَاِنَّهَ أجدرَ أن تعلمَ الحقِّ.» همچنین در حدیثی با همین مضمون از طریق امیرمؤمنان و امام باقر علیهماالسلام آمده است که پیامبر (ص) فرمودند: «اِذا تقاضی اِلیکَ رجلانِ فلا تقضِ للاوّلِ حتّی تَسمعَ مِن الآخرِ فَاِنَّکَ اِذا فعلتَ ذلکَ تبینَ لکَ القضاءُ.»

 
11- قانون گریزی، عامل بلایا به روایت قرآن کریم
خداوند در آیات بسیاری به مخالفت مردم با قوانین الهی و عدم پذیرش و تکذیب آنان پرداخته است. در این آیات این معنا مورد تأکید بوده است که مردم و جوامع به سبب قانون گریزی و مخالفت با آن دچار نیستی و نابودی به وسیله توفان و زلزله و غرق و مانند آن شده اند.
در داستان اصحاب سبت، نوعی خاص از قانون گریزی وجود دارد که می تواند درس عبرتی برای جامعه امروز ایران ما باشد. داستان اصحاب سبت به این قرار است که گروهی از مؤمنان مورد آزمون یا آزمون تنبیهی قرار گرفتند. خداوند برای حفاظت از محیط زیست فرمان می دهد تا ماهیگیری در روز شنبه که روز تعطیلی برای یهودیان است ممنوع شود. اما گروهی قانون گریز که گمان می کردند خیلی زرنگ و زیرک هستند با دور زدن قانون کوشیدند تا این قانون را به شکلی دیگر زیر پا گذارند. اینان به سبب آشنایی با سازو کارهای قانونی بر آن بودند تا قانون را نادیده بگیرند و به شکلی عامه پسند بر ثروت و قدرت خود بیافزایند.
روشی که این افراد انتخاب کردند به گونه ای بود که قوه قضایی نمی توانست مدرک جرمی برای آنان فراهم آورد؛ زیرا ازنظر ماده قانونی هیچ گونه جرم و گناهی مرتکب نشده اند تا مجازات شوند. این درحالی است که مفاد قانونی برای حفاظت از محیط زیست و مانند آن وضع شده بود. به این معنا که روح قانون در پی ایجاد عدالتی خاص بود؛ اما گروهی با نادیده گرفتن مفاد اصلی قانون، به ظاهر و شکل آن توجه کرده و با زیرکی و زرنگی که داشتند عقل خود را برای دور زدن قانون به کار گرفتند تا عمل ایشان نه تنها قانونی باشد بلکه توده مردم را نیز همراه خود کنند. آنان به جای گرفتن ماهی در روز شنبه ماهیها را در برکه زندانی می کردند و روز یک شنبه به صید و شکار آنها اقدام می نمودند. به این ترتیب هم قانون را مراعات کرده بودند و هم بر قدرت و ثروت خود می افزودند.
قرآن گزارش می کند که توده های مردم با این عمل قانون شکنان مخالفتی نداشتند؛ زیرا به ظاهر هیچ قانون شکنی و جرمی صورت نگرفته بود. تنها شماری اندک از مردم بودند که این شیوه را مخالف با اصل و روح قانون می شمردند و بر این باور بودند که این شیوه دور زدن قانون، نیز خود مصداقی از قانون شکنی است.آنان از آن جایی که دلیل قانونی برای بازداشت و اعلام جرم بر ضد این قانون شکنان نداشتند، تنها به پند و اندرز قانون شکنان می پرداختند و از آنان می خواستند که با قانون شکنی خود زمینه فساد در جامعه و خشم الهی را فراهم نیاورند. آنان می دانستند که این عمل با روح و هدف قانون سازگار نیست ولی دلیلی برای اثبات جرم و بزه قانونی نیز نداشتند. از این رو برای رضایت خداوند و عذرخواهی هنگام بازخواست خداوند، و نیز بازگرداندن قانون شکنان به سوی قانون، به مخالفت زبانی و گفتاری با قانون شکنان بسنده می کردند. خداوند گزارش می کند که این قانون شکنان را به جرم این که خود را بسیار زیرک و زرنگ می دانستند، درهمین دنیا به مجازات سختی گرفت و ایشان را به میمون و خوک تبدیل کرد: کونوا قرده خاسئین. ." از این داستان می توان دریافت که قانون شکنی می تواند به دو شکل انجام گیرد. گاه خود قانون و مفاد ظاهری آن نادیده گرفته می شود و شخص و یا جامعه، قانون را زیرپا می گذارد و آشکارا جرم و بزه قانونی را مرتکب می شود و گاه به ظاهر قوانین، پای بندی نشان می دهد ولی با روح قوانین مخالفت می کند و با دور زدن قانون و یا خلأهای قانونی، بی عدالتی و ظلم را انجام و یا گسترش می دهد.خداوند در آیه 45 سوره مائده هرگونه رویگردانی از قوانین و مقررات الهی به هر شکلی را از مصادیق ظلم و بی عدالتی بر می شمارد و در آیات دیگر، عذاب های سخت در دنیا و آخرت را برای آن رقم می زند. شاید بتوان گفت که بخش بزرگی از آیات تنها به تبیین قوانین و عذاب ها و مجازات مخالفان با آن ها پرداخته است. بیان داستان عذاب های اقوام که بخش بزرگی را در قرآن شامل می شود برای آن است که مردم به سوی قانون و عدالت سوق داده شوند و از بی قانونی و مخالفت با آن و یا دور زدن و قانون شکنی بازداشته شوند.
منابع  

- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا، 1364، ج 38
-حیاة الامام الحسن بن علی(ع)، ج 2، ص 269; حقایق پنهان از زندگانی امام حسن(ع)
- محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، چ یازدهم، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1380
- رضا حق پناه، «جایگاه قانون و قانونگرایی در قرآن»، مجله اندیشه حوزه، سال چهارم، ش 14 (پاییز 1377)
- محمدتقی مصباح، حکومت اسلامی و ولایت فقیه، چ چهارم، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1375
-ابن شعبه حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول، چ پنجم، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1394
-میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، چ دوم، بیروت، مؤسسة آل البیت، 1409، ج 18
-جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ترجمه و نگارش داود الهامی، قم، توحید، 1370
-محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 16
-محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، چ سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403، ج 16
-شیخ صدوق، کتاب الخصال، تهران، مکتبة الصدوق، 1348 ش، ج 1
-مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دفتر سوم، 1373
-عبدالرحمان بن الجوزی، الوفاء باحوال مصطفی، مصر، دارالکتب الحدیثه، 1386، ج 2
-شیخ عباس قمی، سفینة البحار، چ دوم، دارالاسوة للطباعة والنشر، 1416 ق، ج 8
- یعقوب جعفری، مسلمانان در بستر تاریخ، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1381
- شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1412 ق، ج 27












































نظرات 1 + ارسال نظر
جویا 1391/06/01 ساعت 04:39 ب.ظ http://WWW.JMZ.IR

سلام
وبسایت خوبی داری
خوش حال میشم سری هم به من بزنی و وقت گرانبهایت در خواندن مطالب من هدر دهی .[لبخند]
و اگر با تبادل لینک موافق بودی بهم بگو

"سایت پژوهشگری جویا"

موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد